مثل نگهبانی غمگین

مثل نگهبانی غمگین
پیشانی‌ام را بر شیشه‌ی پنجره گذارده‌ام
آن‌طرف‌تر از هر انتظاری تو را جستجو می‌کنم
آن‌طرف‌تر از خودم،
و آن‌قدر دوستت دارم
که دیگر
نمی‌دانم از ما دو نفر
کدام‌ یک غایب است...
دیدگاه ها (۰)

تو جور دیگری بیااز آن آمدن ها که رفتن ندارنداز آن ماندن ها ک...

گـــــاهے لازم است فراموش ڪنیــم... ڪسانے را ڪـــه...با نبــ...

دستم به دوست داشنتڪه بنــد شــدهاز دنیا بی نیاز شده امچــرا ...

محبت پیوندمحڪمیست ڪہفاصلہ نمیشناسد...هر ڪجا ڪہ باشےدر خاطرہ ...

موسیقی

🩷💚 من عادت دارم که حال خودم را ، خودم خوب کنم که عصر های دلگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط