هنگامی که از رسیدن به تو ناامید شدم

هنگامی که از رسیدن به تو ناامید شدم
خودم را زدم به فراموشی
اما کجای این فراموشی به فراموشی می ماند؟
وقتی هر شب به وقت تنهایی ام سراغی از خاطراتت می گیرم
لب پنجره می ایستم
خیره به نقطه ای نامعلوم
میبینمت که می خندیدی که می رقصیدی که در آغوشم آرام می شدی
فرق زیادی ست جانم
فرق زیادی ست بین کسی که فراموش می کند
با کسی که خودش را به فراموشی می زند...!
. #علی_سلطانی
دیدگاه ها (۳)

گفتم: «چرا زن گرفتی بابا محسن؟ چرا؟ چرا ؟ چرا؟» پاهام را کوب...

#یک_عاشقانه_ناآرام. #قسمت_اول.صدای تق تق کفشهای پاشنه بلندش ...

یک جاهایی بدون اینکه کسی متوجه شودناگهان جوهـرت ته میکشد ......

چه فرقی میکندکدام روسـریکدام رنگ !چه فرقی میکند کدام عطـر .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط