Mohammad
Mohammad:
مست و دیوانه ام...انگار دلم میخواهد؛
بزنم مشت به دیوار!دلم میخواهد!
همه گفتند تو عاشق شده ای...من شاید؛
بزنم دست به انکار... دلم میخواهد
خسته ام از تو،ازین باعثِ شاعر شدنم
خسته ام از تو و هر بار دلم میخواهد؛
بزنم قیدِ جهانی که تو را فارغ کرد
از من...از این "مثلا یار" دلم میخواهد
عاقلان گرچه در این دایره سرگردانند
اندکی نقطه ی پرگار دلم میخواهد
از همان روز که گفتی گلِ مریم خوب است
گل فروشی سر بازار دلم میخواهد
من وتو، راهیِ" آن رَه که به ترکستان است"
با تو چون می روم این بار دلم می خواهد!
مست و دیوانه ام...انگار دلم میخواهد؛
بزنم مشت به دیوار!دلم میخواهد!
همه گفتند تو عاشق شده ای...من شاید؛
بزنم دست به انکار... دلم میخواهد
خسته ام از تو،ازین باعثِ شاعر شدنم
خسته ام از تو و هر بار دلم میخواهد؛
بزنم قیدِ جهانی که تو را فارغ کرد
از من...از این "مثلا یار" دلم میخواهد
عاقلان گرچه در این دایره سرگردانند
اندکی نقطه ی پرگار دلم میخواهد
از همان روز که گفتی گلِ مریم خوب است
گل فروشی سر بازار دلم میخواهد
من وتو، راهیِ" آن رَه که به ترکستان است"
با تو چون می روم این بار دلم می خواهد!
- ۳.۰k
- ۰۴ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط