وقتی بهم خیانت کردی....
وقتی بهم خیانت کردی....
[Part][18]
از زبان
ا/ت:
بلخره زنگ اخر شد سایا بهم گفت من با لوکاس میرم لباس مهمونی رو بخرم تو نمیای منم گفتم نه من رفتم خونه و سایا با لوکاس رفت بیرون خرید رفتمخونه رفتم دوش ۱۵ دقیقه گرفتم و اومد بیرون و لباس پوشیدم و رفتم سر میز شام سایا نیومده بود خودم غذامو خوردم و رفتم بالا تو اتاق حوصلم سر رفته بود تصمیم گرفتم برم بیرون و منم لباس بخرم لباس بیرونم رو پوشیدم و رفتم سمت ماشین و سوار شدم و رفتم اون
مغازه ای که همیشه لباس ازش میخریدم
بعد از کلی پوشیدن لباس یکی رو برداشتم
وقتی میخواستم بیام بیرون متوجه شدم
سایا دارع میاد منم یواشکی یه جوری رفتم که ناراحت نشه از اینکه من باهاش نیومدم بیرون و تنها اومدم... بلخره از دستش در رفتم سمت ماشین رفتم و سوار شدم و رفتم سمت خونه..
فردا شب مهمونی بود....
سایا بلخره اومد و لباسش رو نشون داد منم الکیگفتم من نمیام میخواستم سوپرایز کنم
سایا: یاااااا ا/تتت جرا نمیای هااااا
ا/ت: نمیام دیگه سایا از اتاقم رفت البته با غرغر زدن رفتم وخوابیدم ....
فردا صبح بلند شدیم و رفتیم مدرسه اولین زنگ
به خوبی تموم شد و زنگ های دیگه زنگ خورد
منو سایا رفتیم سوار ماشین شدیم همین که رسیدم سایا مث اسب دوان دوان رفت تو اتاقش تا اماده بشه وقتی تموم شد کارش اومد گفت
سایا: ا/ت واقعا نمیایییییی
ا/ت: اوهوممممم
بعد رفتنش منم رفتم یه ارایش کردم و لباسی که خریده بودم رو پوشیدم و رفتم پایین و سوار تاکسی شدم تو راه همش به فکر این بودم که اونجا همه زوج هستن اوففف اصن ولش کن.
( خماری😂🤣 )
مهمتر از همه👇
[حمایت کنیداااااا]
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین
[Part][18]
از زبان
ا/ت:
بلخره زنگ اخر شد سایا بهم گفت من با لوکاس میرم لباس مهمونی رو بخرم تو نمیای منم گفتم نه من رفتم خونه و سایا با لوکاس رفت بیرون خرید رفتمخونه رفتم دوش ۱۵ دقیقه گرفتم و اومد بیرون و لباس پوشیدم و رفتم سر میز شام سایا نیومده بود خودم غذامو خوردم و رفتم بالا تو اتاق حوصلم سر رفته بود تصمیم گرفتم برم بیرون و منم لباس بخرم لباس بیرونم رو پوشیدم و رفتم سمت ماشین و سوار شدم و رفتم اون
مغازه ای که همیشه لباس ازش میخریدم
بعد از کلی پوشیدن لباس یکی رو برداشتم
وقتی میخواستم بیام بیرون متوجه شدم
سایا دارع میاد منم یواشکی یه جوری رفتم که ناراحت نشه از اینکه من باهاش نیومدم بیرون و تنها اومدم... بلخره از دستش در رفتم سمت ماشین رفتم و سوار شدم و رفتم سمت خونه..
فردا شب مهمونی بود....
سایا بلخره اومد و لباسش رو نشون داد منم الکیگفتم من نمیام میخواستم سوپرایز کنم
سایا: یاااااا ا/تتت جرا نمیای هااااا
ا/ت: نمیام دیگه سایا از اتاقم رفت البته با غرغر زدن رفتم وخوابیدم ....
فردا صبح بلند شدیم و رفتیم مدرسه اولین زنگ
به خوبی تموم شد و زنگ های دیگه زنگ خورد
منو سایا رفتیم سوار ماشین شدیم همین که رسیدم سایا مث اسب دوان دوان رفت تو اتاقش تا اماده بشه وقتی تموم شد کارش اومد گفت
سایا: ا/ت واقعا نمیایییییی
ا/ت: اوهوممممم
بعد رفتنش منم رفتم یه ارایش کردم و لباسی که خریده بودم رو پوشیدم و رفتم پایین و سوار تاکسی شدم تو راه همش به فکر این بودم که اونجا همه زوج هستن اوففف اصن ولش کن.
( خماری😂🤣 )
مهمتر از همه👇
[حمایت کنیداااااا]
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین
۱۹.۴k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱