لبانت

لبانت؛
دو مصراع پرشور شمس مغربی‌اند

شعری که برای تو سروده نشود
اسراف کلمات است
ریخت‌وپاش احساس است
و صبحی که چشمم نیفتد به تو،
روز مکافات

می‌خواهم بلاگردان کسی شوم
که عاشقش هستی
مبادا اندوهِ ندیدنش دلتنگت کند

می‌خواهم روز را همان‌جا متوقف کنم
که چشمم به تو می‌افتد
می‌خواهم زندگی همان‌جا تمام شود
که تو
به دیگری می‌خندی.


#جواد_گنجعلی
@dastkhatcafe
دیدگاه ها (۱)

در انعکاس آفتابدریچه ی عشق گشودهشددر دلِ دختری که انگشتانش ن...

به جلال خزان‌ها سوگندکه جستجویت کردممیان دُرد شرابو صدایی خس...

من که میگم همه چیز توی یه جمله خلاصه میشه" طرف باید اهلت باش...

️چه نزدیک است جان تو به جانم ڪه هر چیزی ڪه اندیشـم بدانی ❣#م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط