چارلی چاپلین

چارلی چاپلین :
وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم و هرشب یک آرزو می‌کردم...!
مثلاً آرزو می‌کردم برایم اسباب بازی بخرد؛
می‌گفت: می‌خرم به شرط اینکه بخوابی...
یا آرزو می‌کردم برم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛
می‌گفت: می‌برمت به شرط اینکه بخوابی...!
یک شب پرسیدم: اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم می‌رسم؟
گفت: می‌رسی به شرط اینکه بخوابی...!
هر شب با خوشحالی می‌خوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند!!!...
دیشب مادرمو خواب دیدم؛
پرسید: هنوز هم شب‌ها قبل از خواب به آرزوهایت فکر می‌کنی؟
گفتم: شب‌ها نمی‌خوابم...!!
گفت: مگر چه آرزویی داری؟؟
گفتم: تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم...
گفت: سعی خودم را می‌کنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی...

''''تقدیم به تمامی مادران ''''
دیدگاه ها (۱۱)

ساحل بندرعباس نوروز ۱۳۹۴

ساحل بندرعباس

رفاقت مرد میخواهد

:-)

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 ¹⁰ ( یک هفته بعد ) « ویو سوجین » سو...

You must love me... P8

p⁸جین محکم بغلم کرد و سرمو محکم بوسید🐹 آخخخخخ فداتشمم خندیدی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط