کاش می فهمیدی

کاش می فَهمیدی ....
قَهر میکُنَم تا دَستَم را مُحکَمتَر بِگیری وبُلَندتَر بِگویی :
بِمان...
نَه اینکه شانه بالا بیاندازی ؛
وآرام بِگویی
هَر طور راحَتی
دیدگاه ها (۱)

تَنهایی....

میخَندَم دیگَر تَب هَم نَدارَم داغ ه...

یک مترسک خریده امعطر همیشگی ات را به تنش زده ام؛گوشه اتاقم ا...

هَمع چیزایی ک میگَن اَداس

هر زمان می دیدمش نبضِ زمان می ایستادآنچنانی که  زبانم  در ده...

سه پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط