غمت پشت پنجره نشسته است

غمت پشتِ پنجرهـ نشستهـ است ،
باران میبارد..!
با صدایِ بلند کتاب میخوانم ،
دو فنجان قهوهـ سرد میشود !
کتاب را میبندم ؛
میگویی:
ادامهـ نمیدهی؟!
سرم را بلند میکنم ،
نیستی‌‌‌...
دیدگاه ها (۲)

میدونی ،فاصلهـ هیچیو عوض نمیکنهـ ،فقط ،فقط دلتنگ‌ترم میکنهـ ...

خودت بهـ کنار،من دلتنگ بغلتم :)

موهامو زدم کهـ دیگهـ نتونن بهونهـ ی دستاتو بگیرن :)

بهـ حرفایی کهـ میزنین خیلی دقت کنین ،شاید برا شما مهم نباشهـ...

اوه خدای‌من!احساس میکنم گم شده‌ام . نمی‌دانم کجام و قراره چی...

صحنه پارت دهم

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط