پادشاهی درویشی را به زندان انداخت

♚ پادشاهی درویشی را به زندان انداخت،
نیمه شب خواب دید و فهمید که او بی گناه است،
پس او را آزاد کرد !
♚پادشاه به درویش گفت : حاجتی بخواه!

⇦درویش گفت :
⇜وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را بیدار میکند تا مرا از بند رها کنی ………
⇜نامردیست که ازدیگری حاجت بخواهم………
دیدگاه ها (۱)

.همین الان یهویی یه آرزوی قشنگ تقدیم به شما...آرزو دارم .......

. بترس!از او که سکوت کرد وقتی دلش را شکستی،او تمام ............

من که درهرنفسم نام علی راگفتمهرکجارفته ام از غیرت مولا گفتمف...

کیست حیدر ؟ ، شورش این سینه هاستکیست حیدر ؟ ، عشق از دیرینه ...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

P⁴﴿اینو بگم که سوبون برای اینکه خواهر تنها نباشه بعد از عروس...

p88 ژان و دلربا مخفیانه باز از زندان فرار کردن و میخاستن بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط