عمارت
عمارت
ات ویو
ی حس سر گیجه داشتم بیدار شدم من کجام بیمارستان؟؟
جونگ کوک : دکتر دکتر ( داد )
دکتر: ایشون خوبن ولی فقط باید استراحت شدید داشته باشن و فک کنم بهتون گفتن ایشون نمیتونن امسال حام..........له بشن و ... ( دیگه منظورم رو خودتون بگیرید ) ولی ۲ یا ۳ سال آینده اگه رفتن دکتر و معاینه شدن و دکتر ها تایید کردن که میتونن حا.....م....له( با ناراحتی )
ات: چیییی هقق نمیتونم هق بچه داشته باشممم
جونگ کوک : آروم باش باشه؟
جونگ کوک نزدیک صورت ات شد و بالاخره طعم ل....ب معشوقه اش رو چشید
ولی سوالی برای پسر پیش آمد آیا دخترک او را دوست دارد یا نه
فعلا وقتی برای پرسیدن نبود جشن ساعت ۸بر پا میشد
و اون ها زود آماده رفتن به میهمانی شدند
ات ویو
لباسی که خریده بودم رو پوشید و جای زخ...م های صورتم کرم پودر زدم و ی آرایش لایت کردم و مو هام رو باز گذاشتم و عطر شیرینم رو پشت گوشم زدم و راهی پله ها شدم
ویو جونگ کوک
کت و شلوارم رو پوشیدم و مو هام رو شونه زدم و عطر تلخم رو پشت گوشم زدم ولی مشکل اینجاست که امروز آجوما نیستت و من بلد نیستم کراوات ببیندم( پسرم بلد نیستی:/) همین طور جلو آیینه مشغول بستن کراوات شدم و نتونستم ببندم اه
ات : (خنده)
جونگ کوک تعجب : به چی میخندی ¿¡
ات : تو چند سالته؟
جونگ کوک : ۲۶
ات : (خنده ) با این سن هنوز بلد نیستی کراوات ببندی؟
جونگ کوک ( پوکر)
ات نزدیک به جونگ کوک شد و کراواتش رو براش بست و در این حین متوجه چیزی شد قلب پسر تند میزنه و جونگ کوک هم متوجه شد قلب دخترک تند میزنه .
جونگ کوک : دوستم داری؟
ات: ها؟ آره یعنی نه اصلا
جونگ کوک : قلبت که این رو نمیگه دروغ گو کوچولو
ات : فک کردی صدای قلب تو رو نمیشنوم؟!
جونگ کوک و ات با هم : سرنگه♡ معنی: عاشقتم
و با هم راهی مهمانی شدند.....
ی چند وقت نبودم بخاطر مدرسه و این حرفا و آره دیگه منو ببخشید
ات ویو
ی حس سر گیجه داشتم بیدار شدم من کجام بیمارستان؟؟
جونگ کوک : دکتر دکتر ( داد )
دکتر: ایشون خوبن ولی فقط باید استراحت شدید داشته باشن و فک کنم بهتون گفتن ایشون نمیتونن امسال حام..........له بشن و ... ( دیگه منظورم رو خودتون بگیرید ) ولی ۲ یا ۳ سال آینده اگه رفتن دکتر و معاینه شدن و دکتر ها تایید کردن که میتونن حا.....م....له( با ناراحتی )
ات: چیییی هقق نمیتونم هق بچه داشته باشممم
جونگ کوک : آروم باش باشه؟
جونگ کوک نزدیک صورت ات شد و بالاخره طعم ل....ب معشوقه اش رو چشید
ولی سوالی برای پسر پیش آمد آیا دخترک او را دوست دارد یا نه
فعلا وقتی برای پرسیدن نبود جشن ساعت ۸بر پا میشد
و اون ها زود آماده رفتن به میهمانی شدند
ات ویو
لباسی که خریده بودم رو پوشید و جای زخ...م های صورتم کرم پودر زدم و ی آرایش لایت کردم و مو هام رو باز گذاشتم و عطر شیرینم رو پشت گوشم زدم و راهی پله ها شدم
ویو جونگ کوک
کت و شلوارم رو پوشیدم و مو هام رو شونه زدم و عطر تلخم رو پشت گوشم زدم ولی مشکل اینجاست که امروز آجوما نیستت و من بلد نیستم کراوات ببیندم( پسرم بلد نیستی:/) همین طور جلو آیینه مشغول بستن کراوات شدم و نتونستم ببندم اه
ات : (خنده)
جونگ کوک تعجب : به چی میخندی ¿¡
ات : تو چند سالته؟
جونگ کوک : ۲۶
ات : (خنده ) با این سن هنوز بلد نیستی کراوات ببندی؟
جونگ کوک ( پوکر)
ات نزدیک به جونگ کوک شد و کراواتش رو براش بست و در این حین متوجه چیزی شد قلب پسر تند میزنه و جونگ کوک هم متوجه شد قلب دخترک تند میزنه .
جونگ کوک : دوستم داری؟
ات: ها؟ آره یعنی نه اصلا
جونگ کوک : قلبت که این رو نمیگه دروغ گو کوچولو
ات : فک کردی صدای قلب تو رو نمیشنوم؟!
جونگ کوک و ات با هم : سرنگه♡ معنی: عاشقتم
و با هم راهی مهمانی شدند.....
ی چند وقت نبودم بخاطر مدرسه و این حرفا و آره دیگه منو ببخشید
۱۱.۸k
۱۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.