وقتی زنش بودی و اون دوستت نداشت
وقتی زنش بودی و اون دوستت نداشت
پارت ۲
منتظر موندی که شاید بیاد یا از دلت دراره اما نه نیومد هر کاری میکردی اشکات بند نمیومدن و همش با خودت تکرار میکردی
_ شاید دیگه دوسم نداره
_ شاید واقعا من اینطوریم
_ شاید اون راس بگه
و کله شبو نخوابیدی
صبح
دیگه گریت نمیومد، انگار چشمات دیگه نمیتونست گریه کنه و قرمز شده بود و بلند شدی و رفتی توی آشپزخونه حتا خودتم نمیدونستی چرا توی آشپزخونه ای و تصمیم گرفتی یه کیک کوچک برای خودت درست کنی چون تنها کاری بود که میتونست حداقل سرگرمت کنه، سرگرم کیک درست کردن بودی که دوباره گریت گرفت دست خودت نبود
جونگکوک: من دارم میرم خداحافظ ( سرد)
حتا به تو نگاه نکرد یا منتظر جوابت نموند و زیر لب گفتی
_ تو اون جونگکوکی که میشناختم نیستی
بلخره کیکو درست کردی و خوردی اما با بغض
شب ساعت ۲:۰۰
تو با اینکه ازش دل خور بودی اما نگرانشم بودی دستات ملرزیدن و همش میگفتی
_ وایی خدا چرا انقدر دیر کرد
دیگه نتونستی تحمل کنی و خواستی بری محل کارش و......
خماری 😁✌️
پارت ۲
منتظر موندی که شاید بیاد یا از دلت دراره اما نه نیومد هر کاری میکردی اشکات بند نمیومدن و همش با خودت تکرار میکردی
_ شاید دیگه دوسم نداره
_ شاید واقعا من اینطوریم
_ شاید اون راس بگه
و کله شبو نخوابیدی
صبح
دیگه گریت نمیومد، انگار چشمات دیگه نمیتونست گریه کنه و قرمز شده بود و بلند شدی و رفتی توی آشپزخونه حتا خودتم نمیدونستی چرا توی آشپزخونه ای و تصمیم گرفتی یه کیک کوچک برای خودت درست کنی چون تنها کاری بود که میتونست حداقل سرگرمت کنه، سرگرم کیک درست کردن بودی که دوباره گریت گرفت دست خودت نبود
جونگکوک: من دارم میرم خداحافظ ( سرد)
حتا به تو نگاه نکرد یا منتظر جوابت نموند و زیر لب گفتی
_ تو اون جونگکوکی که میشناختم نیستی
بلخره کیکو درست کردی و خوردی اما با بغض
شب ساعت ۲:۰۰
تو با اینکه ازش دل خور بودی اما نگرانشم بودی دستات ملرزیدن و همش میگفتی
_ وایی خدا چرا انقدر دیر کرد
دیگه نتونستی تحمل کنی و خواستی بری محل کارش و......
خماری 😁✌️
- ۵.۱k
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط