پارت

پارت ۳

ویو ات
که خودش امد توی خونه

ات: سلام
جونگکوک:......
ات: چرا داری این کارو میکنییی ( بغض)
جونگکوک: چی ؟
ات: چند روز باهام سردی ، اصلاً حرف نمیزنی تهش میگی سلام یا خداحافظ خوب منم دل دارم منم ناراحت میشم...... اصلاً ببینم تو منو دوس داری ؟
جونگکوک: خفه شووووو ( عربدههه)
ات: خفه نمیشم....این چند روز هیچی نگفتم اما دیگه نمیتونم تحمل___
( جونگکوک نزاشت ادامه حرفشو بزنه)
جونگکوک: آره.... دیگه دوست ندارم....ازت متنفرم.....حالم ازت بهم میخوره کافیه میخواستی اینارو بشنوی ( عصبی)
ات: تو اون جونگکوکی که میشناختم نیستی ( و از خونه زد بیرون)

ویو ات
هوا سرد بود البته طبیعی بود چون زمستون بود اما تو اصلاً اهمیت نمی‌دادی گریه هات مانع این میشودن که راه بری و تو بدون مقصد راه میرفتی و تقریباً تار میدیدی اما قلب و ذهنت یه جمله رو تکرار میکرد
_ اون هیچوقت دوست نداشت
_ خیلی احمق بودی که فکر کردی دوست داره و......

و همینا باعث میشود گریت شدت بگیره که......


خماری 🤣

من برم بعضیارووو جر بدم 😄
دیدگاه ها (۳۰)

تولدت مبارککککک قربونتت برممم 🤧😭🎊🎉🎉😁😆🥳🥳🥳🥳❤️🥺🥺🥺💖💖

وقتی زنش بودی و اون دوستت نداشتپارت ۲ منتظر موندی که شاید بی...

فیک عشق های وحشی پارت « 3 »

هنرمند کوچولوی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط