پناهجوی شبم، آفتاب می خواهم
پناهجوی شبم، آفتاب میخواهم
چقدر تشنه بمانم؟ شراب میخواهم!
حساب کن چقدر غم به این و آن دادی!
ولی من از تو غمِ بی حساب میخواهم
سوالِ هستیِ من از تو نیست غیر از عشق
سوال کردهام و یک جواب میخواهم
چه کار با دل من کردهای که بی عشقت
نه لب به نان زده حتی نه آب میخواهم
برای من اگر این بار هدیه آوردی
دو شاخه گل وسط یک کتاب میخواهم
به آسمان برو ای آه! ای دعای نجات!
که مثل قبل، تو را مستجاب میخواهم...
#خاصترین
چقدر تشنه بمانم؟ شراب میخواهم!
حساب کن چقدر غم به این و آن دادی!
ولی من از تو غمِ بی حساب میخواهم
سوالِ هستیِ من از تو نیست غیر از عشق
سوال کردهام و یک جواب میخواهم
چه کار با دل من کردهای که بی عشقت
نه لب به نان زده حتی نه آب میخواهم
برای من اگر این بار هدیه آوردی
دو شاخه گل وسط یک کتاب میخواهم
به آسمان برو ای آه! ای دعای نجات!
که مثل قبل، تو را مستجاب میخواهم...
#خاصترین
۳.۰k
۰۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.