"قتل ترسناک دالیای سیاه"(بخش اول)
"قتل ترسناک دالیای سیاه"(بخش اول)
یکی از ترسناک ترین پرونده های جنایی تاریخ امریکا که امروزه تا حدی به شکل یک داستان ترسناک و افسانه ای درآمده است متعلق به زنی است که پیش خدمت یک رستوران بود.این زن امروزه به عنوان نماد جوکر شناخته می شود.
در سال ها اولیه پس از جنگ جهانی روزنامه ها عادت داشتند به هر اتفاق خاصی لقبی بدهند، در 15 ژانویه ی 1947 جسد قطعه قطعه شده ی زنی در لس انجلس پیدا شد که وحشت بسیار زیادی را در ان شهر ایجاد کرد و به موضوعی بسیار خوب برای نویسندگان نیز تبدیل شده بود داستان های جنایی بسیاری در ان سال ها بر همین اساس نوشته شد.
نام این زن "الیزابت شُرت" بود که روزنامه ها به او لقب "دالیای سیاه" را دادند، پرونده ی او بیش از 25 سال تا خاتمه ی خود به طول انجامید و هرگز شخص خاصی دستگیر نشد، موضوع مرگ او قدیمی ترین پرونده ی حل نشده ی تاریخ ایالت کالیفرنیاست.
در صبح روز 1947 جسد عریان زنی جوان در غرب خیابان شماره ی 39 پیدا شد، جسد او را مردی که به همران دختر 4 ساله اش در حال پیاده روی بود پیدا کرد و پلیس را در جریان گذاشت.
شرایط جسد او بسیار وحشتناک بود، بدن او از کمر قطع شده بود و از ناحیه ی دهان به وسیله ی جسمی مانند چاقو بریدگی تا بناگوش داشت که داستان لبخند جوکر از همین جا اغاز شد(لبخند گلاسگو)، خون بدنش کاملا خارج شده بود به طوری که پزشک قانونی اعلام کرد که حداقل به مدت یک ساعت به شکل برعکس و در حالی که قلبش تپش داشته اویزان بوده، قاتل جسد را کاملا شستشو داده بود و برش های عمیقی بر قسمت هایی خاص از اعضای بدن الیزابت شرت وجود داشت، قاتل همین طور جسد را طوری قرار داده بود که دست راست او کنار سرش باشد، دلیل مرگ بسیار مخوف بود، ضربه به دهان و صورت.
ادامه شب بعد...
یکی از ترسناک ترین پرونده های جنایی تاریخ امریکا که امروزه تا حدی به شکل یک داستان ترسناک و افسانه ای درآمده است متعلق به زنی است که پیش خدمت یک رستوران بود.این زن امروزه به عنوان نماد جوکر شناخته می شود.
در سال ها اولیه پس از جنگ جهانی روزنامه ها عادت داشتند به هر اتفاق خاصی لقبی بدهند، در 15 ژانویه ی 1947 جسد قطعه قطعه شده ی زنی در لس انجلس پیدا شد که وحشت بسیار زیادی را در ان شهر ایجاد کرد و به موضوعی بسیار خوب برای نویسندگان نیز تبدیل شده بود داستان های جنایی بسیاری در ان سال ها بر همین اساس نوشته شد.
نام این زن "الیزابت شُرت" بود که روزنامه ها به او لقب "دالیای سیاه" را دادند، پرونده ی او بیش از 25 سال تا خاتمه ی خود به طول انجامید و هرگز شخص خاصی دستگیر نشد، موضوع مرگ او قدیمی ترین پرونده ی حل نشده ی تاریخ ایالت کالیفرنیاست.
در صبح روز 1947 جسد عریان زنی جوان در غرب خیابان شماره ی 39 پیدا شد، جسد او را مردی که به همران دختر 4 ساله اش در حال پیاده روی بود پیدا کرد و پلیس را در جریان گذاشت.
شرایط جسد او بسیار وحشتناک بود، بدن او از کمر قطع شده بود و از ناحیه ی دهان به وسیله ی جسمی مانند چاقو بریدگی تا بناگوش داشت که داستان لبخند جوکر از همین جا اغاز شد(لبخند گلاسگو)، خون بدنش کاملا خارج شده بود به طوری که پزشک قانونی اعلام کرد که حداقل به مدت یک ساعت به شکل برعکس و در حالی که قلبش تپش داشته اویزان بوده، قاتل جسد را کاملا شستشو داده بود و برش های عمیقی بر قسمت هایی خاص از اعضای بدن الیزابت شرت وجود داشت، قاتل همین طور جسد را طوری قرار داده بود که دست راست او کنار سرش باشد، دلیل مرگ بسیار مخوف بود، ضربه به دهان و صورت.
ادامه شب بعد...
۱۸.۴k
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.