لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا

لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا

 سالیانی ست که دل تنگ شماییم بیا

وسعتت در دل این ظرف نشد جا ماندیم

 تشنه از حسرت رویت لب دریا ماندیم

چشممان خشک شد از وسعت این بی آبی

 و  نداریم دگر طاقت این بی آبی

در قنوت دلمان خواهش باران داریم

 ندبه خوانیم و تمنای بهاران داریم

پس ببار ای پسر حضرت بارانبر ما

 که ترک خورده زمین از اثر این گرما

دامن دشت شده سفره ی راز دل ما

 داغ آلاله نشانی ز نیاز دل ما

ما که در راه تو عمری ست تمامی گردیم

 گردبادیم و به دنبال شما می گردیم

چند جمعه دلمان را سر راهت آریم

 تا بدانی که تمنای وصالت  داریم

شهرمان را ز رخِ چون قمرت روشن کن

 کوچه ها را پر از نسترن و سوسن کن

آسمان خواهش یک جرعه نگاهت دارد

 نه که ما فاطمه هم چشم به راهت دارد...
دیدگاه ها (۵)

۹ ماه قبل از تولدمان در دریایی از " آب" بودیم بعد از تولدمان...

خدا در مکتـب صبـر علی پرداخـت زینـب را   بـرای کربـلا بـا شی...

فیض روح القدس عالم معنا زهراتا به معراج کشانده ست نبی را زهر...

خمپاره ای در کنار یک جوان 16، 17 ساله به زمین خورد و سرش را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط