خواستند هوش رود از دو جهانم

خواستند هوش رود از دو جهانم
بی هوشی مطلق ببرد روح و روانم
اما چو بدیدند که توفیر ندارد
چشمان غزل خوان تو دادند نشانم

#محمد_علی_خلاقی

صفحه ی شاعر: @mohammadiii01
دیدگاه ها (۱)

"قصه دوماهی" من و تو مثل دو ماهی توی این دریای عشقیم یه روز ...

...چرا باور نمی کنیداستان تنهایی آدمها را...؟چرا عشق را اینگ...

تا دیروزمی پنداشتم مرگ یعنی: نفس نکشیدن امروز به این می اندی...

"درک من سخته"درک من سخته برای تومثل حل معمای برمودامثل تقابل...

💕وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط