آگوست دی عاشق
آگوست دی عاشق
p1🍻
علامت شوگا+
علامت ا.ت *
علامت لینا×
علامت بادیگارد÷
*از خواب نازنینم پاشدم رفتن دوش ۱۰ مینی گرفتم رفتم روتین پوستی انجام دادم لباسامو پوشیدم دیدیم ساعت ۷ و نیمه وای خدا دوباره دیر کردم رفتم پایین
م.ت کجا با این عجله هرزه خانوم
*هرجا برم به شما مربوط نیست یک لقمه صبحانه از روی میز برداشتم و رفتم از خونه بیرون
م.ت هییی میگم کجااااااا
توی راهم لینا رو دیدیم
×سلام کجایی خواب افتادی
*هیچی نگو اره زود باش بریم تو
×باشه بریم
*رفتیم داخل بدو رفتیم سمت اتاق گارسون ها لباسامونو عوض کردیم رفتیم که سفارش مشتری هارو بگیریم
+دیشب خیلی خسته بودم داشتم کارای باند رو انجام میدادم رفتم رستوران چیزی بخورم وارد شدم نیز اولی نشتم و سفارشمو دادم وقتی که برام غذا رو آوردن با یک دختر خیلی خوشگل روبه رو شدم
*بفرمایید
+ممنون
من باید اینو مال خودم کنم غذامو خوردم رفتن اقای جانگ ( همون بادیگارد)
÷بله قربان
+این دختره توی رستوران نه این که داره میزو جمع میکنه اینو امشب برام میدزدیش
÷بله قربان
پرش زمانی به شب
*خیلی خسته بودم رستوران رو بستم لینا هم روز تر از من رفت خونه نگاه به ساعت کردم دیدم ۱۲ شبه اخه کدوم خری تا این موقع بیرون کار میکنه ولش کن داشتم میرفتم یک ماشین مشکی جلوم وایساد ترسیدم رامو کج کردم داشتم میرفتم که سیاهی
*وقتی بیدار شدم دیدیم توی یک اتاق تاریک روی تخت بودم که همون لحظه در باز شد یک مرد خیلی خوشگل ولی ترسناک وارد اتاق شد قشنگ که بهش دقت کردم دیدیم این همون مرده که امروز توی رستوران بود
+چطوری حوجه خانم رفتم کنارش روی تخت
*به من نزدیک نشو چی از جون من میخواهی
+بزار راستشو بهت بگم من از تو خوشم امده و میخوام مال خودم باشی
*امد جلوتر یکی خوابوندم توی گوشش( دختره ی گاو الان چه غلطی کردی زدی توی گوش پیشیمون)
+باشه خودت خواستی اقای جانگ
÷بلع سرورم
+امشب به این دختر ۴۰ تا شلاق میزنی تا آدم شه
÷چشم سرورم
*اون پسره همون شوگا رفت بیرون خیلی ترسیدم اخه من چه گناهی دارم ای خداااااا
÷نترس خانوم کوچولو فقط ۴۰ تا شلاقه
*امددستامو بست به تخت و شروع کرد هر شلاقی که میزد از همه جام خون میریخت
وووو ادامه دارد
شرط ۱۵ لایک ۵ کامنت
#جیم_ا.ت
p1🍻
علامت شوگا+
علامت ا.ت *
علامت لینا×
علامت بادیگارد÷
*از خواب نازنینم پاشدم رفتن دوش ۱۰ مینی گرفتم رفتم روتین پوستی انجام دادم لباسامو پوشیدم دیدیم ساعت ۷ و نیمه وای خدا دوباره دیر کردم رفتم پایین
م.ت کجا با این عجله هرزه خانوم
*هرجا برم به شما مربوط نیست یک لقمه صبحانه از روی میز برداشتم و رفتم از خونه بیرون
م.ت هییی میگم کجااااااا
توی راهم لینا رو دیدیم
×سلام کجایی خواب افتادی
*هیچی نگو اره زود باش بریم تو
×باشه بریم
*رفتیم داخل بدو رفتیم سمت اتاق گارسون ها لباسامونو عوض کردیم رفتیم که سفارش مشتری هارو بگیریم
+دیشب خیلی خسته بودم داشتم کارای باند رو انجام میدادم رفتم رستوران چیزی بخورم وارد شدم نیز اولی نشتم و سفارشمو دادم وقتی که برام غذا رو آوردن با یک دختر خیلی خوشگل روبه رو شدم
*بفرمایید
+ممنون
من باید اینو مال خودم کنم غذامو خوردم رفتن اقای جانگ ( همون بادیگارد)
÷بله قربان
+این دختره توی رستوران نه این که داره میزو جمع میکنه اینو امشب برام میدزدیش
÷بله قربان
پرش زمانی به شب
*خیلی خسته بودم رستوران رو بستم لینا هم روز تر از من رفت خونه نگاه به ساعت کردم دیدم ۱۲ شبه اخه کدوم خری تا این موقع بیرون کار میکنه ولش کن داشتم میرفتم یک ماشین مشکی جلوم وایساد ترسیدم رامو کج کردم داشتم میرفتم که سیاهی
*وقتی بیدار شدم دیدیم توی یک اتاق تاریک روی تخت بودم که همون لحظه در باز شد یک مرد خیلی خوشگل ولی ترسناک وارد اتاق شد قشنگ که بهش دقت کردم دیدیم این همون مرده که امروز توی رستوران بود
+چطوری حوجه خانم رفتم کنارش روی تخت
*به من نزدیک نشو چی از جون من میخواهی
+بزار راستشو بهت بگم من از تو خوشم امده و میخوام مال خودم باشی
*امد جلوتر یکی خوابوندم توی گوشش( دختره ی گاو الان چه غلطی کردی زدی توی گوش پیشیمون)
+باشه خودت خواستی اقای جانگ
÷بلع سرورم
+امشب به این دختر ۴۰ تا شلاق میزنی تا آدم شه
÷چشم سرورم
*اون پسره همون شوگا رفت بیرون خیلی ترسیدم اخه من چه گناهی دارم ای خداااااا
÷نترس خانوم کوچولو فقط ۴۰ تا شلاقه
*امددستامو بست به تخت و شروع کرد هر شلاقی که میزد از همه جام خون میریخت
وووو ادامه دارد
شرط ۱۵ لایک ۵ کامنت
#جیم_ا.ت
۴.۳k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.