بازهم یک شب مهتابی ، اما نه یک شب رویایی ...
بازهم یک شب مهتابی ، اما نه یک شب رویایی ...
باز هم آسمان بارانی ، اما باران دلتنگی نه عاشقی ...
باز هم امروز باز هم فردا ، اما اینبار بی هدف تر از گذشته ...
انتظار تنها ذکر دقایق بی تو ...
و حالا آرزو ذکر دائمی قلب من التماس ذکر مقدس چشمانم و چشمانم که از خیسی به
رودخانه می مانند ...
و تنها حسرتی مانده از دقایق ، ثانیه ها و ساعت های با تو بودن ...
دوری را دیده بودم اما فاصله را حس نکرده بودم ...
فریاد را شنیده بودم اما غم را ندیده بودم ...
باز هم آسمان بارانی ، اما باران دلتنگی نه عاشقی ...
باز هم امروز باز هم فردا ، اما اینبار بی هدف تر از گذشته ...
انتظار تنها ذکر دقایق بی تو ...
و حالا آرزو ذکر دائمی قلب من التماس ذکر مقدس چشمانم و چشمانم که از خیسی به
رودخانه می مانند ...
و تنها حسرتی مانده از دقایق ، ثانیه ها و ساعت های با تو بودن ...
دوری را دیده بودم اما فاصله را حس نکرده بودم ...
فریاد را شنیده بودم اما غم را ندیده بودم ...
۶۳۱
۱۳ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.