Part12
Part12
ته ویو
مثل بچه ها زیر پتو موچوله شده بود و خوابیده بود رفتم سمتش هه الان ساعت ۵:۳۰ صبحه ما ساعت ۸ میریم مدرسه پس رفتم کنارش خوابیدم از یاد نرود از اول لباس تنم نبود چون عادت نداشتم خوابیدم پیشش
پرش زمانی به ساعت ۷:۳۰ صبح...........................................................
ات ویو
با چشمای خیلی قرمز و پف کرده بلند شدم ته رو دیدم پیشم خوابیده این خیلی مودی کثافت اصلا بیخیال تهیونگ خره کیه(دخترم نکنه دوست داری گم و گورت کنم) بلند شدم رفتم لباسامو پوشیدن به سمت مدرسه راهی شدم
پرش زمانی به ۱۰ دقیقه بعد................................................................
ته ویو
از خواب بیدار شدم دیدم ات نیست کل خونه رو گشتم نبود واقعا که هنوز ناراحته لباسامو پوشیدم رفتم ما ماشین سمت مدرسه
پرش زمانی به مدرسه............................................................................
رفتم تو دیدم ات با چند تا دختر حرف میزنه ات زود دوست میشه اونا هم دخترای خوبین مظلومن فقط امید وارم درباره من که اون دختررو زدم نگن
ات ویو
رفتم تو مدرسه نشستم دوباره رو مجسمه چند تا دختر اومدن سمتم
هانا:سلام من هانا هستم میگم پا دفعه قبل هم تو رو دیدیم دختر خوبی میای خیلی مضلومی با اینکه قدت بلنده ولی خیلی کیوتی و بچه ای با ما دوست میشی
ات:اممم آره خیلی خوشحال میشم چون من تازه اومدم هیچ دوستی مدارم
سوهی:واییییی خیلی خوشحالم توهم مثل خودمونی(پرید بغلش)
جانگمی:بیاین همو بغل کنیم
نکته:با ات اکیپشون میشه چهار نفر
بعد از یک بغل خیلی صمیمی
جانگمی:خب بزارید خودمو معرفی کنم من جانگیم هستم
سوهی:منم سوهی هستم
ات:منم ات هستم با اینکه از همه قدم بلند تره ولی معلم روز اول گفت من از همه کوچیک ترم
هانا:خب زنگ خورد بیاین بریم سره کلاس
شرط پارت بعد
لایک۱۲
کامنت۱۱
متاسفام چرت بود
ته ویو
مثل بچه ها زیر پتو موچوله شده بود و خوابیده بود رفتم سمتش هه الان ساعت ۵:۳۰ صبحه ما ساعت ۸ میریم مدرسه پس رفتم کنارش خوابیدم از یاد نرود از اول لباس تنم نبود چون عادت نداشتم خوابیدم پیشش
پرش زمانی به ساعت ۷:۳۰ صبح...........................................................
ات ویو
با چشمای خیلی قرمز و پف کرده بلند شدم ته رو دیدم پیشم خوابیده این خیلی مودی کثافت اصلا بیخیال تهیونگ خره کیه(دخترم نکنه دوست داری گم و گورت کنم) بلند شدم رفتم لباسامو پوشیدن به سمت مدرسه راهی شدم
پرش زمانی به ۱۰ دقیقه بعد................................................................
ته ویو
از خواب بیدار شدم دیدم ات نیست کل خونه رو گشتم نبود واقعا که هنوز ناراحته لباسامو پوشیدم رفتم ما ماشین سمت مدرسه
پرش زمانی به مدرسه............................................................................
رفتم تو دیدم ات با چند تا دختر حرف میزنه ات زود دوست میشه اونا هم دخترای خوبین مظلومن فقط امید وارم درباره من که اون دختررو زدم نگن
ات ویو
رفتم تو مدرسه نشستم دوباره رو مجسمه چند تا دختر اومدن سمتم
هانا:سلام من هانا هستم میگم پا دفعه قبل هم تو رو دیدیم دختر خوبی میای خیلی مضلومی با اینکه قدت بلنده ولی خیلی کیوتی و بچه ای با ما دوست میشی
ات:اممم آره خیلی خوشحال میشم چون من تازه اومدم هیچ دوستی مدارم
سوهی:واییییی خیلی خوشحالم توهم مثل خودمونی(پرید بغلش)
جانگمی:بیاین همو بغل کنیم
نکته:با ات اکیپشون میشه چهار نفر
بعد از یک بغل خیلی صمیمی
جانگمی:خب بزارید خودمو معرفی کنم من جانگیم هستم
سوهی:منم سوهی هستم
ات:منم ات هستم با اینکه از همه قدم بلند تره ولی معلم روز اول گفت من از همه کوچیک ترم
هانا:خب زنگ خورد بیاین بریم سره کلاس
شرط پارت بعد
لایک۱۲
کامنت۱۱
متاسفام چرت بود
۷.۱k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.