توی آسانسور وایساده بودم یه دختری هم سوار شداول ساکت بود

توی آسانسور وایساده بودم یه دختری هم سوار شداول ساکت بود بعد گفت :چطوری؟
گفتم :الحمدلله
یه نگاهی به من کرد و هندزفری شو جابجا کرد!
معلوم شد داره با تلفن حرف می زنه!
هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبم در آوردم ادامه دادم :الحمدلله الحمدلله...
دیدگاه ها (۴۱)

روزهای خوب...

اینم اولین عکس من برای گروه کودکان

از این دنیا بدم میاید, دنیایی که انقدر کوچک است که ادمهای تک...

طرف واسه استخدام رفت امتحان گزینش بده, هر چی سوال دینی ازش پ...

دوست پسر مافیایی

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۷ دلم نمیخواست برم بیرون دنبال یه ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط