اکنون

اکنون
دیگر از میان انگشتانت بیرون آمدم
و وارد آینه شدم
به درون یگانگی رفتم
دیگر دو زن نیستم
و درون شیشه، به یک زن تبدیل شدم
دیگر نمی‌توانی
زخم کهنه‌ام را به بازی بگیری

#غاده_السمان🌱
دیدگاه ها (۰)

خطی‌ که بر گل روی تو آب می‌ریزدبه سایه آب رخ آفتاب می‌ریزدزب...

تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشدریاضت من شب تا سحر نشست...

شبيه شهر پس از جنگ، غرقِ اندوهمنشسته زخم تو در تكّه تكّه‌ی ر...

تو جانِ خالصی 💙#حسین_منزوی

پارت ۱۰+ببین باید حرف بزنیم اینجور نمیشه-گفتم برو تو اتاق (د...

اخبار و رسانه امروز دیگه فقط «اطلاع‌رسانی» نیستن،بلکه تبدیل ...

خون‌آشام جذاب من(P:5)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط