قاری بعید بود نفس کم بیاوری

قاری، بعید بود نفس کم بیاوری
از حج برایم آه دمادم بیاوری

سوغات ما تلاوت تو پای کعبه بود
رفتی که عطر سوره مریم بیاوری

خواندی برایم آیه از آب کل شی
رفتی از آب چشمه زمزم بیاوری

گفتم اگر برای تو زحمت نمی‌شود
لطفی کنی برام کفن هم بیاوری

حالا شنیده‌ام کمرت زیر تشنگی...
نشنیده‌ام به ابروی خود خم بیاوری

این حنجره چگونه لگدکوب شد، عزیز؟!
مادر بعید بود نفس کم بیاوری...

تقدیم به قاری شهید حسنی
دیدگاه ها (۱)

ﺷﺒﯽ ﺩﺭ ﻣﺤﻔﻠﯽ ﺫﮐﺮ ﻋﻠﯽ ﺑﻮﺩﺷﻨﯿﺪﻡ ﻋﺎﺭﻓﯽ ﻓﺮﺯﺍﻧﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﺍﮔﺮ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﺯ...

سلامالحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابی طالب...

حمد الله که شدم شیعه حساس علی (ع)و دلم شد حرم حضرت عباس علی ...

یادمون رفت قبل از سفر حجاج بهشون بگیم که مراقب خودشون باشن، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط