لعنت به روزگار و به عمر تباه من

لعنت به روزگار و به عمر تباه من ،
بر روزهای پر غم و شام سیاه من !
لعنت به لحظه های غریب غروب شهر
وقتی نشد پس از تو کسی جان پناه من!
دیدگاه ها (۳)

ســاز دنیــــا از برایم دائــــما بد میزند ساز تنهایی و غمها...

دیدنت درد است وهجرت داغ بر این جان منمانده ام هجران ڪشم ی...

‏حسودیم میشه به تمام آدمای قبل و بعد و الانِ زندگیتچه خوب که...

کاش میدانستی😔 لحظه هااااااایمبی تو تنهاست......

سلام ای آرامِ دل های بی پناه ... ای زمزمه‌ی آرامش در د...

شروع میشه باز یه روز تازهسیاهی شب رنگ میبازه*********اما تار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط