حوالی دلم...
حوالی دلم...
درون دلم سرکی کشیدم!
چقدر شلوغ بود!
تردد!!
سر و صدا!!!
بوقهایِ ممتدِ حضور!!
حتی بعضی از مناطقش ترافیک انسان بود!
اصلا بخاطر ندارم کی و چطور وارد دلم شدند؟!
یعنی واقعا اذن دخولی صورت گرفته بود؟!
فضای دلم چقدر دلگیر است!چقدر تکاپوی بی حاصل!چه مشغولیهای بی سود!
واقعا این دل از آنِ من است؟!!
خدایا!!!!
پس تو..
پس تو کجای این دل هستی؟!!
چرا تو را نمیبینم؟!
چند وقت است که از تو دور شدم؟!!
اصلا تو را که ندارم،پس دقیقا چه دارم و به چه مشغولم؟!
دل خوشی ام چیست؟!
عماد و تکیه گاهم کیست؟!
خداجان...
این بساط را در بحبوحه ی کدامین غفلتم پهن کردم؟!!
من در این مردابِ روزمرگی چه میکنم؟!!
به کجا میروم؟!!
آه خداجان!
دود ودمِ این بی خیریها!تکلم را برایم سخت میکند!!
کمی افتتاح میخواهم...
جرعه ای ابوحمزه...
فرازی جوشن...
اصلا هر چه!فقط حضور تو را میخواهم!!
فقط بودن تو را میخواهم!
خدای تمام تائبین...
این روزها حسرت بزرگترین واژه بر دلم مانده...
کمکم کن این واژه را استشمام کنم...
قدری در سایه ی این واژه،از تو دلبری کنم...
این روزها دلم *تقوا* میخواهد...
تقوا...
تقوا...
تقوا...
همین!
درون دلم سرکی کشیدم!
چقدر شلوغ بود!
تردد!!
سر و صدا!!!
بوقهایِ ممتدِ حضور!!
حتی بعضی از مناطقش ترافیک انسان بود!
اصلا بخاطر ندارم کی و چطور وارد دلم شدند؟!
یعنی واقعا اذن دخولی صورت گرفته بود؟!
فضای دلم چقدر دلگیر است!چقدر تکاپوی بی حاصل!چه مشغولیهای بی سود!
واقعا این دل از آنِ من است؟!!
خدایا!!!!
پس تو..
پس تو کجای این دل هستی؟!!
چرا تو را نمیبینم؟!
چند وقت است که از تو دور شدم؟!!
اصلا تو را که ندارم،پس دقیقا چه دارم و به چه مشغولم؟!
دل خوشی ام چیست؟!
عماد و تکیه گاهم کیست؟!
خداجان...
این بساط را در بحبوحه ی کدامین غفلتم پهن کردم؟!!
من در این مردابِ روزمرگی چه میکنم؟!!
به کجا میروم؟!!
آه خداجان!
دود ودمِ این بی خیریها!تکلم را برایم سخت میکند!!
کمی افتتاح میخواهم...
جرعه ای ابوحمزه...
فرازی جوشن...
اصلا هر چه!فقط حضور تو را میخواهم!!
فقط بودن تو را میخواهم!
خدای تمام تائبین...
این روزها حسرت بزرگترین واژه بر دلم مانده...
کمکم کن این واژه را استشمام کنم...
قدری در سایه ی این واژه،از تو دلبری کنم...
این روزها دلم *تقوا* میخواهد...
تقوا...
تقوا...
تقوا...
همین!
۷۵۹
۰۳ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.