درینمحاکمهتفهیم اتهاممکن

درین محاکمه تفهیم اتهامم کن
سپس به بوسه‌ی کارآمدی تمامم کن

اگرچه تیغ زمانه نکرد آرامم،
تو با سیاست ابروی خویش رامم کن

به اشتیاق تو جمعیتی‌ست در دل من
بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن

شهید نیستم اما تو کوچه‌ی خود را
به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن

شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...
اگر که باب دلت نیستم حرامم کن

لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم
تو مرحمت کن و با بوسه‌ای تمامم کن...


دیدگاه ها (۳)

‌♥️♥️:♥️♥️دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیبعاجز آمد که مرا ...

‌‌تصور کن که من در یک شب آرام و بارانیتورا می بینمت در کوچه ...

‌♥️♥️:♥️♥️سیلِ دریادیده هرگز برنمی‌گردد به جوینیست ممکن هر‌ک...

‌می‌خواهمت چنان که شب خسته خواب را می‌جویمت چنان که لب تشنه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط