پارت
پارت : ۹
ویو ته :
مردا عجیب بودن،دقیق،اروم و ترسناک هر قدمشون سمت جنی سر دردمو بیشتر میکرد و حالا جنی ؟ هیچی ، تکون نخورد کاری نکرد و فقط به ویسکی تو دستش نگاه میکرد و اونومی چرخوند ، دستمو سمت تفنگم بردم و امده باش بودم .
راویعلی : اول ببخشید که دیر شد بعد هم شروع کنم ، جنی نمیترسید ، خودش خوب میدونست اونا کی بودن ، مزاحم نبودن ، دوستم نبودن ، دشمن بودن اما کدوم دشمن ؟ جنی حتی جواب این سوال هم میدونست
.... : جن...ده خانم چطوره ؟
جنی بالا خره سرشو بالا اورد
جنی : از مامانت خبر ندارم
مرد دستشو محکوم میکبونه به میز
.... : خفه شو ،( با حرص )
___ : تو اونو کشتی (یکی دیگه گفت)
جنی : اوه اره ببخشید یادم نبود
.... : انقدر برات عادیه
جنی : عااا اره شاید
راوی : جنی طی یه حرکت ناگهانی بلند شد و با چشاش به بالا اشاره کرد
جنی : اینجا جاش نیست
یه یارو ی دیگه : من میرم
راوی : جنی ومردی که اصلا به تخمتون هم نباشه میرن بالا
جنی : سم و ریختی ؟
.... : اره
جنی : خوبه ، چجوری ؟
.... : به عنوان بادیگارد توشون نفوذ پیدا کردم
جنی : داری یاد میگیری
.... : جایزه ؟
جنی : هوششش پرو نشو
.... : چشم مادمازل
جنی روی لباساش جاکت چرمپوشید با عینکو ماسک و پایین رفت ، مردا هنوز اونجا بودن
ته :
یعنی چه اتفاقی افتاد ؟
وقتی جنی داشت میزفت بیرون مردا نشناختنش ، ولی من شناختم ، اون هنوزم میدرخشید
دیگه کاری ندارم بهتره برم خونه و باز جویی رو شروع کنم
راوی : تهیونگ سوار ماشین لوکسش شد وقتی ماشین رو روشن کرد صدای باز شدن در ماشین به گوشش خورد ، جنی بدون هیچ حرفی داخل ماشین نشست (تهیونگ شوک)
جنی : بریم دیگع
ته بدون حرف راه افتاد
$________٪
}اسلاید بعد چک شه {
&__________/
ویو لیسا :
اوه درو باز کردم بنظرتون چیشد ؟ هیچی ، دنبال دستشویی بود
اون حتی به من نگاهم نکرد
فقط پرسید و رفت
قهرمممممم
ویو کوک : (تو دستشویی درحال فکر کردن)
میترسم.
میترسم عاشق شم
اما میتونم دووم بیارم
به جنی قول دادم درگیر احساست بی ربط نشم
اگه از کارم ناراحت شده باشه چی؟
اهه اصن براش مهم نیستم
به درک بزار نباشم
£________@
ویو رزان :
یارویی شوشغوری میاد تو حلق من
ایشششش چندشششش
(داره داد میزنه )
میکنمش ، ادم خودخواه ، قیافیه ی لوزل معده ای
نفس عمیق
اروم باش رزی
یه نفس عمیق دیگه
ویو ته :
مردا عجیب بودن،دقیق،اروم و ترسناک هر قدمشون سمت جنی سر دردمو بیشتر میکرد و حالا جنی ؟ هیچی ، تکون نخورد کاری نکرد و فقط به ویسکی تو دستش نگاه میکرد و اونومی چرخوند ، دستمو سمت تفنگم بردم و امده باش بودم .
راویعلی : اول ببخشید که دیر شد بعد هم شروع کنم ، جنی نمیترسید ، خودش خوب میدونست اونا کی بودن ، مزاحم نبودن ، دوستم نبودن ، دشمن بودن اما کدوم دشمن ؟ جنی حتی جواب این سوال هم میدونست
.... : جن...ده خانم چطوره ؟
جنی بالا خره سرشو بالا اورد
جنی : از مامانت خبر ندارم
مرد دستشو محکوم میکبونه به میز
.... : خفه شو ،( با حرص )
___ : تو اونو کشتی (یکی دیگه گفت)
جنی : اوه اره ببخشید یادم نبود
.... : انقدر برات عادیه
جنی : عااا اره شاید
راوی : جنی طی یه حرکت ناگهانی بلند شد و با چشاش به بالا اشاره کرد
جنی : اینجا جاش نیست
یه یارو ی دیگه : من میرم
راوی : جنی ومردی که اصلا به تخمتون هم نباشه میرن بالا
جنی : سم و ریختی ؟
.... : اره
جنی : خوبه ، چجوری ؟
.... : به عنوان بادیگارد توشون نفوذ پیدا کردم
جنی : داری یاد میگیری
.... : جایزه ؟
جنی : هوششش پرو نشو
.... : چشم مادمازل
جنی روی لباساش جاکت چرمپوشید با عینکو ماسک و پایین رفت ، مردا هنوز اونجا بودن
ته :
یعنی چه اتفاقی افتاد ؟
وقتی جنی داشت میزفت بیرون مردا نشناختنش ، ولی من شناختم ، اون هنوزم میدرخشید
دیگه کاری ندارم بهتره برم خونه و باز جویی رو شروع کنم
راوی : تهیونگ سوار ماشین لوکسش شد وقتی ماشین رو روشن کرد صدای باز شدن در ماشین به گوشش خورد ، جنی بدون هیچ حرفی داخل ماشین نشست (تهیونگ شوک)
جنی : بریم دیگع
ته بدون حرف راه افتاد
$________٪
}اسلاید بعد چک شه {
&__________/
ویو لیسا :
اوه درو باز کردم بنظرتون چیشد ؟ هیچی ، دنبال دستشویی بود
اون حتی به من نگاهم نکرد
فقط پرسید و رفت
قهرمممممم
ویو کوک : (تو دستشویی درحال فکر کردن)
میترسم.
میترسم عاشق شم
اما میتونم دووم بیارم
به جنی قول دادم درگیر احساست بی ربط نشم
اگه از کارم ناراحت شده باشه چی؟
اهه اصن براش مهم نیستم
به درک بزار نباشم
£________@
ویو رزان :
یارویی شوشغوری میاد تو حلق من
ایشششش چندشششش
(داره داد میزنه )
میکنمش ، ادم خودخواه ، قیافیه ی لوزل معده ای
نفس عمیق
اروم باش رزی
یه نفس عمیق دیگه
- ۲۲۸
- ۰۲ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط