جایگزین عشق
جایگزین عشق
p
انچه گذشت: تهیونگ تو دریا غرق شد ولی نجاتش دادن ولی اون جونشو از دست داد
چهلم تهیونگ بود..
ات یاد این میوفته که کوک باش چیکار کرد..
ادامه:
خواستم فرار کنم که کوک دستمو گرفت منو برد و توی اتاق انداخت اون به مدت هفت شب منو تو اون اتاق اهم اهم کرد..
شب هشتم فرار کردم با یه خِفَتی..
پایان فلش بک..
همونطور ک گفتم چهلم تهیونگ بود هنوز کسی سر قبر نیومده بود پس میتونستم چند دقیقه باهاش تنها بمونم.. 💔🫂
: تهیونگ؟
چرا جواب منو نمیدی هر وقت صدات میکردم میگفتی جونم..(با ی بغض صگی)
چرا بام حرف نمیزنی؟
یادته وقتی تو کافه با هم اشنا شدیم
یادته وقتی تو همون کافه بم گفتی دوسم نداری و عاشقمی
یادته وقتی مست بودیو...
اشکام سرازیر شد ادامه دادم
تو به همون کارات ادامه بده باشه با همون عادت هات قبولت میکنم... فقط برگرد..
با گریع ادامه دادم
یادته وقتی که توی جاده بغلم کرده بودی و بارون میومد
یادته وقتی رو ک دم گوشم گفتی جایگزین عشق...
دیدی هیشکی جایگزینت نشد؟
دیدی فقط تو توی قلبم بودی و من تو قلبت؟
ولی نمیبخشمت تنها رفتی اون جا خوب ها؟...
از دور دیدم جیمین داشت میومد اشکامو پاک کردم و از کنار قبر پا شدم
: سلام(با صدای گرفته)
☆سلام ات
گل رو گذاشت کنار قبر
☆ات گریع کردی؟
دوباره بغضم ترکید جیمین و بغل کردم و تو بغلش گریع کردم...
:چیمی..
☆جان چیمی؟
: چرا من اینقدر بدبختم اون از تهیونگ و اونم از کوک..
☆همه چی درست میشه..
۱٠ مین بعد
همه اعضا جز کوک اومده بودن سر قبرع ته
داشتن دلداریم میدادن که یه لحظه کوک رو دیدم با یه کت شلوار خفن و یه عینک دودی به سمتمون میومد که..
p
انچه گذشت: تهیونگ تو دریا غرق شد ولی نجاتش دادن ولی اون جونشو از دست داد
چهلم تهیونگ بود..
ات یاد این میوفته که کوک باش چیکار کرد..
ادامه:
خواستم فرار کنم که کوک دستمو گرفت منو برد و توی اتاق انداخت اون به مدت هفت شب منو تو اون اتاق اهم اهم کرد..
شب هشتم فرار کردم با یه خِفَتی..
پایان فلش بک..
همونطور ک گفتم چهلم تهیونگ بود هنوز کسی سر قبر نیومده بود پس میتونستم چند دقیقه باهاش تنها بمونم.. 💔🫂
: تهیونگ؟
چرا جواب منو نمیدی هر وقت صدات میکردم میگفتی جونم..(با ی بغض صگی)
چرا بام حرف نمیزنی؟
یادته وقتی تو کافه با هم اشنا شدیم
یادته وقتی تو همون کافه بم گفتی دوسم نداری و عاشقمی
یادته وقتی مست بودیو...
اشکام سرازیر شد ادامه دادم
تو به همون کارات ادامه بده باشه با همون عادت هات قبولت میکنم... فقط برگرد..
با گریع ادامه دادم
یادته وقتی که توی جاده بغلم کرده بودی و بارون میومد
یادته وقتی رو ک دم گوشم گفتی جایگزین عشق...
دیدی هیشکی جایگزینت نشد؟
دیدی فقط تو توی قلبم بودی و من تو قلبت؟
ولی نمیبخشمت تنها رفتی اون جا خوب ها؟...
از دور دیدم جیمین داشت میومد اشکامو پاک کردم و از کنار قبر پا شدم
: سلام(با صدای گرفته)
☆سلام ات
گل رو گذاشت کنار قبر
☆ات گریع کردی؟
دوباره بغضم ترکید جیمین و بغل کردم و تو بغلش گریع کردم...
:چیمی..
☆جان چیمی؟
: چرا من اینقدر بدبختم اون از تهیونگ و اونم از کوک..
☆همه چی درست میشه..
۱٠ مین بعد
همه اعضا جز کوک اومده بودن سر قبرع ته
داشتن دلداریم میدادن که یه لحظه کوک رو دیدم با یه کت شلوار خفن و یه عینک دودی به سمتمون میومد که..
۲۲.۵k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.