❤ ❤ قاب عشق ❤ ❤
❤ ❤ قاب عشق ❤ ❤
سلام مهربون
پدر خسته از محل کار اومد خونه.
تا وارد شد، پسرش دوید جلو و گفت :
بابا، داداش با ماژیکی که براش خریده بودی روی دیوار نقاشی کرده.
پدر عصبانی به اتاق پسرش رفت.
اون از ترس زیر تخت قایم شده بود.
پدر گفت :
خجالت نمی کشی پسر بد؟
و بعد از کلی تهدید و خط و نشون، همه ماژیک ها رو ریخت توی سطل آشغال.
چند دقیقه بعد، وقتی پدر کمی استراحت کرد، رفت تا نگاهی به دیوار بندازه.
اونچه که می دید میخکوبش کرد.
پسرکوچولو قلبی روی دیوار کشیده بود و توش نوشته بود :
بابا جون خیلی دوستت دارم.
پدر که چشم هاش پرازاشک شده بود، قابی خالی آورد و دور قلب گذاشت.
بعد هم سراغ پسرش رفت تا شاید بتونه خطاش رو جبران کنه.
❤ ❤ ❤ عزیز دلم می دونی چقدر ساده دل می شکنیم؟
می بینی چجور عشقی که نثارمون می کنند رو نمی بینیم؟
می دونی چقدر بده که فقط دنبال ایراد گرفتن و محکوم کردن باشیم؟
بیا کلی قاب آماده کنیم واسه عشقی که مدام عزیزامون برامون ترسیم می کنند.
دکتر شاهین فرهنگ
سلام مهربون
پدر خسته از محل کار اومد خونه.
تا وارد شد، پسرش دوید جلو و گفت :
بابا، داداش با ماژیکی که براش خریده بودی روی دیوار نقاشی کرده.
پدر عصبانی به اتاق پسرش رفت.
اون از ترس زیر تخت قایم شده بود.
پدر گفت :
خجالت نمی کشی پسر بد؟
و بعد از کلی تهدید و خط و نشون، همه ماژیک ها رو ریخت توی سطل آشغال.
چند دقیقه بعد، وقتی پدر کمی استراحت کرد، رفت تا نگاهی به دیوار بندازه.
اونچه که می دید میخکوبش کرد.
پسرکوچولو قلبی روی دیوار کشیده بود و توش نوشته بود :
بابا جون خیلی دوستت دارم.
پدر که چشم هاش پرازاشک شده بود، قابی خالی آورد و دور قلب گذاشت.
بعد هم سراغ پسرش رفت تا شاید بتونه خطاش رو جبران کنه.
❤ ❤ ❤ عزیز دلم می دونی چقدر ساده دل می شکنیم؟
می بینی چجور عشقی که نثارمون می کنند رو نمی بینیم؟
می دونی چقدر بده که فقط دنبال ایراد گرفتن و محکوم کردن باشیم؟
بیا کلی قاب آماده کنیم واسه عشقی که مدام عزیزامون برامون ترسیم می کنند.
دکتر شاهین فرهنگ
۲.۸k
۰۴ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.