پارت یازدهم
پارت یازدهم
از زبان شیوا
شیوا :اسمشون بربری هستش از نان های محلی ایرانه حالا تنوع زیادی هم دارن مثل سنگک و تافتون و ...
جین :با هیجان منتظرم ناهارم
میسو :من از این به بعد میام خونه ی تو صبحونه میخورم
بقیه:😂😂
بعد از این که صبحونه تموم شد رفتیم تو سالن نشستیم چقدر هم خوراکی آوردیم چیدیم شروع کردیم به صحبت کردن
(برخی از صحبت هاشون)
کوک:شیوا اون روز چطوری اون همه پسر رو زدی خود ما هم نمی تونستیم اون همه رو یه جا بزنیم
شیوا:خب من هالاکارم از بچگیم تا پارسال کار کردم کمربند سیاه و قرمز هم دارم
لیا:واو پس الان برای خودت یه پا مردی هستی
بقیه:😂😂😂
جین :ناهار چی میخوای بزاری چون از الان گشنمه
شیوا:سوپ جو.باقالی پلو.جوجه کباب.قورمه سبزی .برنج و ته دیگ.به عنوان شیرینی هم ژله پودینکی
میسو:خیلی کار داری ها میتونی برسونی
شیوا:بابا اینا چیزی نیست که ما یه مهمونی های پنجاه نفره میگرفتیم غذاهاشونم مامانمو و خودم میذاشتیم
بعد از چند ساعت دیدم ۱۱باید پاشم دیگه دست به پابشم خب من برم بزارم
بقیه :ماهم میایم
شیوا : باشه
چون آشپز خونم خیلی بزرگ بود قبول کردم بیان پسرا روی صندلی نشستن داشتن باهم حرف میزدن منم داشتم غذاهارد درست میکردن میسو و لیا چون بلد نبودن گاه به من کمک میکردن تقریبا دوره برای یک و نیم بود که همه چی دیگه آماده بود
تهیونگ :چجوری تو دوساعت این همه غذا درست کردی
جین :واقعا آشپزیتحرف نداره
لیا :دخی برو آشپز شو
میسو :من دیگه نمیتونم جلوی شکمم رو نگه دارم بیاید دیگه
کوکو و جیمین :,راست میگه دیگه بیاید مردیم از گشنگی
بعد از اینکه خوردیم و تموم شد ظرف هاروشستیم اومدیم باز سالن
جیمین :بنظرتون چیکار کنیم
میسو:صدای کدومتون قشنگه
پسرا :مارو حساب نکن
لیا:منم حساب نکن
میسو :من خودمم صدام قشنگ نیست پس شیوا یدونه تو موندی
شیوا:من.من یه زمان میخوندم ولی الان مطمئن نیستم
بقیه :بخون دیگه تو رو خدا
شیوا :خب ولی فارسی میخونم
بقیه: باشه
شیوا :شروع کردم مجید رضوی گرگ و میش رو خوندم بعد این که تموم شد دیدم همه با تعجب به من نگاه میکنن
میسو:صدات خیلی عالیه
لیا :محشر بود
جیمین :با این که هیچی نفهمیدم دلنواز بود
جین :صدات رویاعیه
کوک:خیلی خوب بودی
ته:..
پایان پارت یازدهم
امیدوارم خوشتون اومده باشه دوستون دارم بای ❤️❤️
از زبان شیوا
شیوا :اسمشون بربری هستش از نان های محلی ایرانه حالا تنوع زیادی هم دارن مثل سنگک و تافتون و ...
جین :با هیجان منتظرم ناهارم
میسو :من از این به بعد میام خونه ی تو صبحونه میخورم
بقیه:😂😂
بعد از این که صبحونه تموم شد رفتیم تو سالن نشستیم چقدر هم خوراکی آوردیم چیدیم شروع کردیم به صحبت کردن
(برخی از صحبت هاشون)
کوک:شیوا اون روز چطوری اون همه پسر رو زدی خود ما هم نمی تونستیم اون همه رو یه جا بزنیم
شیوا:خب من هالاکارم از بچگیم تا پارسال کار کردم کمربند سیاه و قرمز هم دارم
لیا:واو پس الان برای خودت یه پا مردی هستی
بقیه:😂😂😂
جین :ناهار چی میخوای بزاری چون از الان گشنمه
شیوا:سوپ جو.باقالی پلو.جوجه کباب.قورمه سبزی .برنج و ته دیگ.به عنوان شیرینی هم ژله پودینکی
میسو:خیلی کار داری ها میتونی برسونی
شیوا:بابا اینا چیزی نیست که ما یه مهمونی های پنجاه نفره میگرفتیم غذاهاشونم مامانمو و خودم میذاشتیم
بعد از چند ساعت دیدم ۱۱باید پاشم دیگه دست به پابشم خب من برم بزارم
بقیه :ماهم میایم
شیوا : باشه
چون آشپز خونم خیلی بزرگ بود قبول کردم بیان پسرا روی صندلی نشستن داشتن باهم حرف میزدن منم داشتم غذاهارد درست میکردن میسو و لیا چون بلد نبودن گاه به من کمک میکردن تقریبا دوره برای یک و نیم بود که همه چی دیگه آماده بود
تهیونگ :چجوری تو دوساعت این همه غذا درست کردی
جین :واقعا آشپزیتحرف نداره
لیا :دخی برو آشپز شو
میسو :من دیگه نمیتونم جلوی شکمم رو نگه دارم بیاید دیگه
کوکو و جیمین :,راست میگه دیگه بیاید مردیم از گشنگی
بعد از اینکه خوردیم و تموم شد ظرف هاروشستیم اومدیم باز سالن
جیمین :بنظرتون چیکار کنیم
میسو:صدای کدومتون قشنگه
پسرا :مارو حساب نکن
لیا:منم حساب نکن
میسو :من خودمم صدام قشنگ نیست پس شیوا یدونه تو موندی
شیوا:من.من یه زمان میخوندم ولی الان مطمئن نیستم
بقیه :بخون دیگه تو رو خدا
شیوا :خب ولی فارسی میخونم
بقیه: باشه
شیوا :شروع کردم مجید رضوی گرگ و میش رو خوندم بعد این که تموم شد دیدم همه با تعجب به من نگاه میکنن
میسو:صدات خیلی عالیه
لیا :محشر بود
جیمین :با این که هیچی نفهمیدم دلنواز بود
جین :صدات رویاعیه
کوک:خیلی خوب بودی
ته:..
پایان پارت یازدهم
امیدوارم خوشتون اومده باشه دوستون دارم بای ❤️❤️
۲.۶k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.