.
.
جای دوری نرو
حتی شده برای یک روز
نه نرو ...
چون ...
چون ....
.
نمی دانم چگونه بگویم اش؟!
چون روز بس طولانی ست
و من چگونه تاب آورم چشم به راهِ تو بودن را
با این همه ایستگاهِ خالی
با این همه قطارِ خفته؟
.
نه نرو
چون اگر بروی
من مست و منگ بر زمین گام می نهم ...
چون اگر بروی، مُدام از خود می پرسم
یعنی می شود که برگردد؟
نکند تنهایم گذاشته تا بمیرم؟!
.
جای دوری نرو
حتی شده برای یک روز
نه نرو ...
چون ...
چون ....
.
نمی دانم چگونه بگویم اش؟!
چون روز بس طولانی ست
و من چگونه تاب آورم چشم به راهِ تو بودن را
با این همه ایستگاهِ خالی
با این همه قطارِ خفته؟
.
نه نرو
چون اگر بروی
من مست و منگ بر زمین گام می نهم ...
چون اگر بروی، مُدام از خود می پرسم
یعنی می شود که برگردد؟
نکند تنهایم گذاشته تا بمیرم؟!
.
۶۵۹
۲۶ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.