داستآن کوتاه؛)!🔞
توی سال 1996 یه مرد توی انگلیس با مادرش توی یه کابین زندگی میکردن
یه شب سرد زمستونی این مرد میبینه که یه نفر درِ کابینشونو میزنه درو باز میکنه میبینه یه دختر پشت در هست (عکس بالا) و بهش اجازه میدا داخل شه..
چشمای دختر خیلی عجیب بوده به طور کامل مشکی بوده و اصلا حرف نمیزده خلاصه یه مدت دختر همینجوری میشینه و یه دفعه شروع میکنه به جیغ زدن هرکاری هم که میکنن اروم نمیشه.
بعده یه مدت خود به خود اروم میشه بعدش مرده ازش میپرسه اسمت چیه؟ دختره میگه من لِیسی مورگان هستم و فقط این سوالو جواب میده
مرده نیمه شب با مادرش میره بخوابه و به لیسی میگه هرچی نیاز داری بخور من میرم بخوابم.
صبح بلند میشه و میبینه لیسی نیست
تلوزیونو روشن میکنه میبینه توی اخبار دارن میگن دیروز صبح یک مادر دختر خودشو به طرزه شدیدی کتک زده و اخرشم چشماشو از حدقه دراورده و تکه تیکش کرده اسم دخترشم لیسی مورگان بوده.
مَرد به شدت میترسه ولی چیزی نمیگه فردا بعداظهرش بازم یه نفر در میزن و مرده درو باز میکنه و میبینه همون دختره که خیلی کبود و عجیب غریب اومده و بدون دعوت وارد خونه میشه این بار مثله یه آدمه معمولی حرف میزنه
مرده به شدت میترسه و زنگ میزنه به پلیس و میگه این دختری که شما جنازشو پیدا کردید الان توی خونه منه
پلیس هم میادو اون دخترو دستگیر میکنه و زمانی که داشتن از خونه خارج میشدن اون دختر ناپدید میشه و هیچکس دیگه هم نمیبینتش••!!؛)
#ترسناک
#وحشت
#ترس
#وحشتناک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
یه شب سرد زمستونی این مرد میبینه که یه نفر درِ کابینشونو میزنه درو باز میکنه میبینه یه دختر پشت در هست (عکس بالا) و بهش اجازه میدا داخل شه..
چشمای دختر خیلی عجیب بوده به طور کامل مشکی بوده و اصلا حرف نمیزده خلاصه یه مدت دختر همینجوری میشینه و یه دفعه شروع میکنه به جیغ زدن هرکاری هم که میکنن اروم نمیشه.
بعده یه مدت خود به خود اروم میشه بعدش مرده ازش میپرسه اسمت چیه؟ دختره میگه من لِیسی مورگان هستم و فقط این سوالو جواب میده
مرده نیمه شب با مادرش میره بخوابه و به لیسی میگه هرچی نیاز داری بخور من میرم بخوابم.
صبح بلند میشه و میبینه لیسی نیست
تلوزیونو روشن میکنه میبینه توی اخبار دارن میگن دیروز صبح یک مادر دختر خودشو به طرزه شدیدی کتک زده و اخرشم چشماشو از حدقه دراورده و تکه تیکش کرده اسم دخترشم لیسی مورگان بوده.
مَرد به شدت میترسه ولی چیزی نمیگه فردا بعداظهرش بازم یه نفر در میزن و مرده درو باز میکنه و میبینه همون دختره که خیلی کبود و عجیب غریب اومده و بدون دعوت وارد خونه میشه این بار مثله یه آدمه معمولی حرف میزنه
مرده به شدت میترسه و زنگ میزنه به پلیس و میگه این دختری که شما جنازشو پیدا کردید الان توی خونه منه
پلیس هم میادو اون دخترو دستگیر میکنه و زمانی که داشتن از خونه خارج میشدن اون دختر ناپدید میشه و هیچکس دیگه هم نمیبینتش••!!؛)
#ترسناک
#وحشت
#ترس
#وحشتناک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۱۳.۰k
۲۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.