رمانمامان من کیه
رمان:مامان من کیه؟
پارت:22
یوری:گیر کردم
هوسوک:کجایی؟*نگران*
یوری:زیر زمین خونه،اینجا قفل شده..نمیتونیم بیایم بیرون
هوسوک:پس جین اونجاست
یوری:جین رو با زنجیر بستن..حتی نمیتونم بازش کنم
هوسوک:خیله خب..سریع خودم رو میرسونم
ویو جین
جین:نمیخوای کمکم کنی؟*صدای ضعیف*
یوری:زنجیرا خیلی محکم بسته شده،چطوری کمکت کنم؟(سرد)
جین:هنوز عصبی؟
یوری:اره..چون اون مرد بد بود،اما تو از اون بدتر بودی،تو من و هوسوک رو داشتی میکشتی
جین:چون..اون خواست
یوری:تو چرا به پلیس خبر ندادی؟چرا قبول کردی؟
جین:متاسفم..
یوری:ازت متنفرم..از همون بچگی ازت متنفر بودم..
هوسوک:یوری..شما ها اونجایید؟*از بیرون*
یوری:متاسفم..اما نجاتت نمیدم..*اروم* اره هوسوک،من اینجام،اما جین فرار کرده..
جین:هوسوک..کمک*نمیتونه داد بزنه*
هوسوک:باشه..در رو باز میکنم بیا بیرون..
یوری:باشه..
هوسوک:*در رو باز میکنه*کجایی؟
یوری:اومدم*میره سمت در..میره بیرون*
جین:هـ...هوسوک..*صدای ضعیف*
یوری:*در رو میبنده*
ادامه دارد...
پارت:22
یوری:گیر کردم
هوسوک:کجایی؟*نگران*
یوری:زیر زمین خونه،اینجا قفل شده..نمیتونیم بیایم بیرون
هوسوک:پس جین اونجاست
یوری:جین رو با زنجیر بستن..حتی نمیتونم بازش کنم
هوسوک:خیله خب..سریع خودم رو میرسونم
ویو جین
جین:نمیخوای کمکم کنی؟*صدای ضعیف*
یوری:زنجیرا خیلی محکم بسته شده،چطوری کمکت کنم؟(سرد)
جین:هنوز عصبی؟
یوری:اره..چون اون مرد بد بود،اما تو از اون بدتر بودی،تو من و هوسوک رو داشتی میکشتی
جین:چون..اون خواست
یوری:تو چرا به پلیس خبر ندادی؟چرا قبول کردی؟
جین:متاسفم..
یوری:ازت متنفرم..از همون بچگی ازت متنفر بودم..
هوسوک:یوری..شما ها اونجایید؟*از بیرون*
یوری:متاسفم..اما نجاتت نمیدم..*اروم* اره هوسوک،من اینجام،اما جین فرار کرده..
جین:هوسوک..کمک*نمیتونه داد بزنه*
هوسوک:باشه..در رو باز میکنم بیا بیرون..
یوری:باشه..
هوسوک:*در رو باز میکنه*کجایی؟
یوری:اومدم*میره سمت در..میره بیرون*
جین:هـ...هوسوک..*صدای ضعیف*
یوری:*در رو میبنده*
ادامه دارد...
- ۲.۱k
- ۲۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط