پاورقی
#پاورقی
میگفت: " نماز را ڪه تمام ڪردم تازه متوجه شدم ڪلِ نمازم را به فڪر بنزین بودهام.
فڪر میڪردم ڪه به خاطر فاصلهگذاری اجتماعی اگر با مترو نروم سرِ ڪار چقدر باید پول بنزین بدهم و درطول نماز در حال حساب و ڪتاب بودم."
یاد #داستانی از "چهار مقاله عروضی" افتادم که نوح بن منصور (پادشاه سامانی) ڪاتبی داشت بسیار خوشخط. یڪ نامه را به او داد ڪه رونوشت ڪند. بعد از تمام شدن نامه، نوح نامه را روخوانی می ڪرد ڪه در بین خطوط چشمش به ڪلمه "عدس" افتاد. از ڪاتب توضیح خواست و او با شرمندگی گفت:
در حال پاڪنویس ڪردن نامه مدام فڪر سفارش زنم بودم ڪه گفته بود عدس بخر.
نوح بن منصور گفت:
این شرمندگی برای ماست ڪه رعایا را به فڪر نان شب انداختهایم و دستورِتامین مایحتاج او را داد.
#خاصترین
میگفت: " نماز را ڪه تمام ڪردم تازه متوجه شدم ڪلِ نمازم را به فڪر بنزین بودهام.
فڪر میڪردم ڪه به خاطر فاصلهگذاری اجتماعی اگر با مترو نروم سرِ ڪار چقدر باید پول بنزین بدهم و درطول نماز در حال حساب و ڪتاب بودم."
یاد #داستانی از "چهار مقاله عروضی" افتادم که نوح بن منصور (پادشاه سامانی) ڪاتبی داشت بسیار خوشخط. یڪ نامه را به او داد ڪه رونوشت ڪند. بعد از تمام شدن نامه، نوح نامه را روخوانی می ڪرد ڪه در بین خطوط چشمش به ڪلمه "عدس" افتاد. از ڪاتب توضیح خواست و او با شرمندگی گفت:
در حال پاڪنویس ڪردن نامه مدام فڪر سفارش زنم بودم ڪه گفته بود عدس بخر.
نوح بن منصور گفت:
این شرمندگی برای ماست ڪه رعایا را به فڪر نان شب انداختهایم و دستورِتامین مایحتاج او را داد.
#خاصترین
۲.۸k
۱۶ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.