🅿1:
🅿1:
ویو ا/ت
با تابش نور خورشید که به صورتم می خورد از خواب پاشدم
خیلی سردرد عجیبی داشتم . یه نگاه به ساعت دیواری کردم و دیدم تازه ساعت ۷ صبحه . یکم داشت کم کم دیشب رو یادم می اومد
( فلش بک به روز قبل )
ویو ا/ت
با صدای آلارم گوشیم از خواب پاشدم . امروز خیلی کار دارم تازه جلسه هم ساعت ۷:۳۰ شروع میشه .
پاشدم رفتم به حموم ۱۵ مینی کردم و اومدم اول رفتم سر کمد لباس هام و یه کوت شلوار مشکی( اسلاید 2) انتخاب کردم و بعد پوشیدیم و بعد موهام رو که تا کمرم لخت بود رو خشک و حالت دادم و یه آرایش ساده ولی جذاب کردم و بعد رفتم سوار لامبورگینی ام شدم و رفتم شرکت.
..............
بعد از جلسه خیلی خسته و کوفته شده بودم . اه، همش بلدن برن رو اعصاب آدم . خیلی کار های این چند وقته ام زیاد شده .
بعد با خودم گفتم برای استراحت بهتره برم کافه یه چیزی بخورم و بعد به کار هام برسم .
سوار ماشینم شدم و رفتم یه کافه ی لوکس و قشنگ و یه کافه خوردم ، سرم تو گوشیم بود که یه دفعه دیدن هانا داره زنگ میزنه ( دوست صمیمیه ا/ت )
جواب دادم .
( مکالمه بین ا/ت و هانا )
( هانا رو با ^ و ا/ت رو با این + نشون میدم )
^ : الو .
+ : الو سلام
^ :سلام جیگرم چطوری
+ : خوبم ممنون
^ : چه خبر چی کارا میکنی ؟
+ : هیچ همش سرم شلوغ این شرکت بابا اصن دیگه واسم اعصاب نمونده .
^ : میگم ا/ت برای اینکه حال و هوات هم عوض بشه امشب بیا بار میخوام یکی رو بهت نشون بدم . اوکی؟
+ : بار ؟ اوکی . ساعت چند بیام؟
^ : ۹ اونجا باش .
+ : باش . بای
^ : بای
( پایان مکالمه )
ادامه دارد....
.......................
( خب نظرتون رو بگین ،اگه دوس دارید بازم بزارم 🙃)
ببخشید اگه کم بود 😘
شرط نداره
ویو ا/ت
با تابش نور خورشید که به صورتم می خورد از خواب پاشدم
خیلی سردرد عجیبی داشتم . یه نگاه به ساعت دیواری کردم و دیدم تازه ساعت ۷ صبحه . یکم داشت کم کم دیشب رو یادم می اومد
( فلش بک به روز قبل )
ویو ا/ت
با صدای آلارم گوشیم از خواب پاشدم . امروز خیلی کار دارم تازه جلسه هم ساعت ۷:۳۰ شروع میشه .
پاشدم رفتم به حموم ۱۵ مینی کردم و اومدم اول رفتم سر کمد لباس هام و یه کوت شلوار مشکی( اسلاید 2) انتخاب کردم و بعد پوشیدیم و بعد موهام رو که تا کمرم لخت بود رو خشک و حالت دادم و یه آرایش ساده ولی جذاب کردم و بعد رفتم سوار لامبورگینی ام شدم و رفتم شرکت.
..............
بعد از جلسه خیلی خسته و کوفته شده بودم . اه، همش بلدن برن رو اعصاب آدم . خیلی کار های این چند وقته ام زیاد شده .
بعد با خودم گفتم برای استراحت بهتره برم کافه یه چیزی بخورم و بعد به کار هام برسم .
سوار ماشینم شدم و رفتم یه کافه ی لوکس و قشنگ و یه کافه خوردم ، سرم تو گوشیم بود که یه دفعه دیدن هانا داره زنگ میزنه ( دوست صمیمیه ا/ت )
جواب دادم .
( مکالمه بین ا/ت و هانا )
( هانا رو با ^ و ا/ت رو با این + نشون میدم )
^ : الو .
+ : الو سلام
^ :سلام جیگرم چطوری
+ : خوبم ممنون
^ : چه خبر چی کارا میکنی ؟
+ : هیچ همش سرم شلوغ این شرکت بابا اصن دیگه واسم اعصاب نمونده .
^ : میگم ا/ت برای اینکه حال و هوات هم عوض بشه امشب بیا بار میخوام یکی رو بهت نشون بدم . اوکی؟
+ : بار ؟ اوکی . ساعت چند بیام؟
^ : ۹ اونجا باش .
+ : باش . بای
^ : بای
( پایان مکالمه )
ادامه دارد....
.......................
( خب نظرتون رو بگین ،اگه دوس دارید بازم بزارم 🙃)
ببخشید اگه کم بود 😘
شرط نداره
۱۲.۶k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.