وانشات کوک
پارت ۲
ویو ا.ت
رفتم به لیا گفتم لاتها رو آماده کنه بعد از لیا گرفتم و بردم براشون بعد یک مهمون دیگه هم اومد سفارش اونم گرفتم براش بردم و بعد اونجا منتظر بودم که دوباره منو صدا زدن
_ بله قربان
+ میتونم یه کار رو بهتون بسپارم
_ ام .. بله حتما
+ میتونی از یونتان و بم مراقبت کنی
_ ببخشید که میپرسم ولی اونا بچه هاتون هستن
+ یهجورایی ولی بگم که سگ هستن
_ او .. بله بله حتما من رابطه ی خوبی با حیوانات دارم چشم
+ خیلی ممنونم
ویو کوک
الکی یونتان و بم رو بهونه کردم که فقط دختره رو ببینم میخواستم بدونم اسمش چیه که دوستش صداش زد ات
یعنی اسمش ات هست مثل خودش خوشگله من باید اونو مال خودم کنم
ویو ا.ت
مهمونام رفتن بعد کل کافه رو تمیز کردیم بعد به لیا گفتم تو زودتر من برو من دیرتر میام همین جور مشغول تمیز کردن بودم که دیدم ساعت ۱۲ سریع لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون در کافه رو قفل کردم مینجوری داشتم راه میرفتم که
ویو کوک
قراردادو امضا کردیم بعد با ته رفتیم همه چیو برای ته تعریف کردم و اون هم گفت که اگر دوستش داری خوب برو و مال خودت کن
بعد از حرف تیمو مطمئن شدم که باید ات رو بدزدم بعد لباسهای دختر کشمو پوشیدم و رفتم سمت حیاط ۴ تا از بادیگاردهای همیشگیم رو بردم دیدم که آته داره از خیابان خیلی خیلی خلوت رد میشه همینجوری تعقیبش کردیم و دیدیم که داره از توی کوچه خیلی خلوت رد میشه قشنگ جلوی راهش وایسن
ویو ا.ت
متوجه شدم که ماشین داره تعقیبم میکنه ماشین وقتی داشتم از توی کوچه خلوت رد میشدم جلوم وایساد و ۴ تا آدم خیلی گنده هیکل ازش پیاده شدن و همون مرد توی کافه وسطشون وایساده بود
_ جناب شما با من کاری دارید من اشتباهی ازم سر زده
+ نه فقد عاشقت شدم
_ چییییییییی
+ یا با من میای یا به زورم که شده میبرمت
خب دوستان ادامه رو فردا میزارم 🙂🖐
ویو ا.ت
رفتم به لیا گفتم لاتها رو آماده کنه بعد از لیا گرفتم و بردم براشون بعد یک مهمون دیگه هم اومد سفارش اونم گرفتم براش بردم و بعد اونجا منتظر بودم که دوباره منو صدا زدن
_ بله قربان
+ میتونم یه کار رو بهتون بسپارم
_ ام .. بله حتما
+ میتونی از یونتان و بم مراقبت کنی
_ ببخشید که میپرسم ولی اونا بچه هاتون هستن
+ یهجورایی ولی بگم که سگ هستن
_ او .. بله بله حتما من رابطه ی خوبی با حیوانات دارم چشم
+ خیلی ممنونم
ویو کوک
الکی یونتان و بم رو بهونه کردم که فقط دختره رو ببینم میخواستم بدونم اسمش چیه که دوستش صداش زد ات
یعنی اسمش ات هست مثل خودش خوشگله من باید اونو مال خودم کنم
ویو ا.ت
مهمونام رفتن بعد کل کافه رو تمیز کردیم بعد به لیا گفتم تو زودتر من برو من دیرتر میام همین جور مشغول تمیز کردن بودم که دیدم ساعت ۱۲ سریع لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون در کافه رو قفل کردم مینجوری داشتم راه میرفتم که
ویو کوک
قراردادو امضا کردیم بعد با ته رفتیم همه چیو برای ته تعریف کردم و اون هم گفت که اگر دوستش داری خوب برو و مال خودت کن
بعد از حرف تیمو مطمئن شدم که باید ات رو بدزدم بعد لباسهای دختر کشمو پوشیدم و رفتم سمت حیاط ۴ تا از بادیگاردهای همیشگیم رو بردم دیدم که آته داره از خیابان خیلی خیلی خلوت رد میشه همینجوری تعقیبش کردیم و دیدیم که داره از توی کوچه خیلی خلوت رد میشه قشنگ جلوی راهش وایسن
ویو ا.ت
متوجه شدم که ماشین داره تعقیبم میکنه ماشین وقتی داشتم از توی کوچه خلوت رد میشدم جلوم وایساد و ۴ تا آدم خیلی گنده هیکل ازش پیاده شدن و همون مرد توی کافه وسطشون وایساده بود
_ جناب شما با من کاری دارید من اشتباهی ازم سر زده
+ نه فقد عاشقت شدم
_ چییییییییی
+ یا با من میای یا به زورم که شده میبرمت
خب دوستان ادامه رو فردا میزارم 🙂🖐
۱.۲k
۱۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.