یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم

یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم

گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم

بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم

سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد
خاک سر هر کویی بی فایده می‌بیزم

در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد
تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم

مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر
فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم

گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم

گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم
ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم

با یاد تو گر سعدی در شعر نمی‌گنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم*

#سعدی
دیدگاه ها (۳۴)

#بزرگداشت_فردوسیسـروده سـتـایـش خـرد در شـاهـنـامـه بـه فـرا...

#جشن_خردادگان روز خرداد (ششمین روز ماه) از ماه خرداد (سومین ...

#فرانک#شاهنامهدر شاهنامه، فرانک مادر فریدون و همسر آبتین است...

#همای_چهرازاد#شاهنامههمای چهرزاد (چهرآزاد) نام شهبانویی کیان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط