در گنگ تنجیکو چه میگذرد?
ایزانا: همگی توجه کنید..پادشاهتون دارع امر میکنه..شما نوکران همگی گوش به فرمان من و کاکوچویید
ران:تو که خودت گفتی کاکوچو نوکرته🗿
ایزانا:اصن من دستور میدم به حرف این نوکرم گوش کنید رو حرف من نباید حرف بزنی مو مشکیه گیسبریده
ران: موهای من که بلونده
ایزانا: من وقتی میگم مشکیه ینی مشکیههههه
ران:🗿ریندو تو چیزی نمیخای بگی؟
ریندو: من کی باشم که تو کار خدایان دخالت کنه؟🗿✨️😑
شیون: ارع تو کی باشی که تو کار ما خدا ها دخالت کنی..*نیشخند*
ران: داداش منه بی تر ادب...تا با لگد نیومدم تو صورتت ببند اون دهن گوشادتو...
کاکوچو: خفه میشید یا خفتون کنم..
موچیزوکی: تو خفمون میکنی؟اون وقت چرا؟
ایزانا: چون من بهش گفتم...به کاکوچویههه مننننن کاری نداشته باشیدددد
کیساکی: بلخره نمیخای بنالی چی میخاستی بگی؟
*ایزانا میپره رو کیساکی*
ایزانا: بی تربیتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت به بزرگترتتتتت نباید بگییییییی بنااااللللللل باید بگی شما بناللللییییییییییددد...*درحال خفه کردن کیساکی*
هانما:اویییی دادااااششششش آرووممممممم داری میکششیشششششششش*درحال جدا کردن ایزانا از کیساکی*
ران: عااا عافریییینننن قشنگ فشار بده تا هم کیساکی زایمان شه هم هانما بره رو هاااااا *تشویق ایزانا برای کشتن کیساکی*
موچیزوکی: اینجا یه آدم سالم پیدا نمیشه
ریندو: تو که خودت از هممون فاسد تری..
موچیزوکی: از تو و اون داداشت که فاسد تر نیستم زدید یه آدمو کشتید
ریندو: همچین جنایت بزرگیم نبوده یه آدمو کشتیم دیگه همین ..از امد نبوده که ..تازه پلیسا درک کردن بعد دوسال مارو آزاد کردن...خودت چی نکبت ....یه یوکوهاما رو بردی رو هوا
شیون: خفه شید ایزانا میخاد بنالَوَد..
ایزانا: چی گفتیییییییی؟؟
شیون: هیچی گفتم شما بلخره قراره بنالید
کاکوچو: *اونور دارع پاره میشه*
ایزانا: اول از همه میخام اعلام کنم ...من یکی زدم دره گوشه کاکوچو که چرا به این دو تا عنتر..مو اسهالی اجازه داده لباس متفاوت بپوشن
ریندو: چرا مو اسهاللییییی
ایزانا: رنگ مشکی و زرد قناری و آبی رو قاطی کنید رنگ اسهال گاو در میاد دیگه..البته ببخشیدا..*اصلنم متاسف نیست*
ران: ایزانا ریدی به آبرو و شرفمون تازه عذر خاهی میکنی؟🗿✨️
ایزانا: از سرتم زیاده نکبت
شیون:حالا چرا زدی تو گوشه کاکوچو جونت؟
ایزانا: چون دوس داشتم
کاکوچو:🗿
ایزانا: تازه فردا با اون عن کوچولو مایکی قراره مبارزه کنیم...میخام اول خاهرمو به فاک بدم تا اونم به فاک بره کیساکیو اون هانما ترتیبشو میدن😌
*کاکوچو دچاره حمله ی قلبی شده*
*ریندو از ترس اینکه چرا خاهر کوچیکشو داره به چخ میده تو خودش ۸ بار شاش بند شده*
*ران به مقدار کافی از اونجا دور شده تا مجبور نشه ریندو رو با کامیون له کنه*
ریدم حقیقتن🗿✨️
ران:تو که خودت گفتی کاکوچو نوکرته🗿
ایزانا:اصن من دستور میدم به حرف این نوکرم گوش کنید رو حرف من نباید حرف بزنی مو مشکیه گیسبریده
ران: موهای من که بلونده
ایزانا: من وقتی میگم مشکیه ینی مشکیههههه
ران:🗿ریندو تو چیزی نمیخای بگی؟
ریندو: من کی باشم که تو کار خدایان دخالت کنه؟🗿✨️😑
شیون: ارع تو کی باشی که تو کار ما خدا ها دخالت کنی..*نیشخند*
ران: داداش منه بی تر ادب...تا با لگد نیومدم تو صورتت ببند اون دهن گوشادتو...
کاکوچو: خفه میشید یا خفتون کنم..
موچیزوکی: تو خفمون میکنی؟اون وقت چرا؟
ایزانا: چون من بهش گفتم...به کاکوچویههه مننننن کاری نداشته باشیدددد
کیساکی: بلخره نمیخای بنالی چی میخاستی بگی؟
*ایزانا میپره رو کیساکی*
ایزانا: بی تربیتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت به بزرگترتتتتت نباید بگییییییی بنااااللللللل باید بگی شما بناللللییییییییییددد...*درحال خفه کردن کیساکی*
هانما:اویییی دادااااششششش آرووممممممم داری میکششیشششششششش*درحال جدا کردن ایزانا از کیساکی*
ران: عااا عافریییینننن قشنگ فشار بده تا هم کیساکی زایمان شه هم هانما بره رو هاااااا *تشویق ایزانا برای کشتن کیساکی*
موچیزوکی: اینجا یه آدم سالم پیدا نمیشه
ریندو: تو که خودت از هممون فاسد تری..
موچیزوکی: از تو و اون داداشت که فاسد تر نیستم زدید یه آدمو کشتید
ریندو: همچین جنایت بزرگیم نبوده یه آدمو کشتیم دیگه همین ..از امد نبوده که ..تازه پلیسا درک کردن بعد دوسال مارو آزاد کردن...خودت چی نکبت ....یه یوکوهاما رو بردی رو هوا
شیون: خفه شید ایزانا میخاد بنالَوَد..
ایزانا: چی گفتیییییییی؟؟
شیون: هیچی گفتم شما بلخره قراره بنالید
کاکوچو: *اونور دارع پاره میشه*
ایزانا: اول از همه میخام اعلام کنم ...من یکی زدم دره گوشه کاکوچو که چرا به این دو تا عنتر..مو اسهالی اجازه داده لباس متفاوت بپوشن
ریندو: چرا مو اسهاللییییی
ایزانا: رنگ مشکی و زرد قناری و آبی رو قاطی کنید رنگ اسهال گاو در میاد دیگه..البته ببخشیدا..*اصلنم متاسف نیست*
ران: ایزانا ریدی به آبرو و شرفمون تازه عذر خاهی میکنی؟🗿✨️
ایزانا: از سرتم زیاده نکبت
شیون:حالا چرا زدی تو گوشه کاکوچو جونت؟
ایزانا: چون دوس داشتم
کاکوچو:🗿
ایزانا: تازه فردا با اون عن کوچولو مایکی قراره مبارزه کنیم...میخام اول خاهرمو به فاک بدم تا اونم به فاک بره کیساکیو اون هانما ترتیبشو میدن😌
*کاکوچو دچاره حمله ی قلبی شده*
*ریندو از ترس اینکه چرا خاهر کوچیکشو داره به چخ میده تو خودش ۸ بار شاش بند شده*
*ران به مقدار کافی از اونجا دور شده تا مجبور نشه ریندو رو با کامیون له کنه*
ریدم حقیقتن🗿✨️
۱۷.۵k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.