تکپارتی جیمین
تکپارتی جیمین
همه چیز از ان روز کوفتی شروع شد
سلام من ا.ت ام ۲۴ سالمه و قرار بود با پارک جیمین معروف ازدواج کنم اما...
(فلش بک به ۶ ماه پیش)
ا.ت:اوما جیمین کجا مونده خیلی دیر نکرده
اوما:میاد ا.ت میاد هل نکن نگران نباش
مادر جیمین:جیمین جواب تلفنام و نمیده وای همه مهمونا منتظرن چیکار کنیم
ا.ت داشت بغضش می گرفت
اوبا:ا.ت گریه نکنیا ارایشت خراب میشه مطمعن باش میاد...میاد...میاد..البته امیدوارم(اروم)
ا.ت:اوماااا چرا نیومدددد...من و دوست نداشتتت یا می خواد اذیتم کنههه یا می خواد با احساساتم بازی کنههه اوماااا من ان لعنتی و دوسش داشتم و دارم چرا چرا نیومد چرا نمیاد
(داخل این تکپارتی جین برادر بزرگه ی جیمینه)
جین:ا.ت من یه نامه از جیمین پیدا کردم توی کت شلوار دومادیش
ا.ت برگشت سمت جین و با مظلوم ترین حالت ممکن منتظر نگاش کرد تا نامه رو بده بهش
جین:بیا
ا.ت سریع نامه رو گرفت و بازش کرد تا بخونتش
نوشته ی نامه=سلام ا.ت میدونم با این کارم ازم متنفر میشی اما حق داری حقیقت و بدونی...ا.ت من با کس دیگه ای داخل رابطه ام داخل ژاپن ان منتظر منه و من ان دختر و از ته دل دوست دارم من من واقعا معذرت می خوام اما اولش فکر میکردم که تو رو دوست دارم اما با دیدن ان دختر تو دیگه هیچی برای من نبودی لطفا فراموشم کن و دنبال یه شخص خاص دیگه بگرد لطفا خوب زندگی کن خدافظ
امضا:پارک جیمین
ا.ت نامه از دستش افتاد و عین باران بهاری زد زیر گریه دقیقا عین دختر کوچولویی که عروسکشو ازش گرفتن
ا.ت:ان ولم کرد :) ا.ت بلند شد و از همه معذرت خواست سالن عروسیش الان خالی بود خودش بود و خودش تنهای تنها بدون هیچ عشق و بدون هیچ جیمینی
چه ناراحت کننده چقدر بد شد کاشکی یکی بود که قلبشو بهم وصل میکرد اما ان دیگه وصل نمیشه کاری که جیمین کرد قابل برگشت نیست جیمین قلبشو عین گل خشک شده خورد کرد
(باز گشت به حال)
وقتی دوباره ی دوباره این خاطره رو توی دختر خاطراتش نوشت و با لبخند گریه کرد یعنی واقعا نمی تونه خودش بشه..!؟ ان ا.ت شاد دیگه رفته :)))
بعد از یک ماه ا.ت خودکشی کرد و خبرش همه جا فاش شد و ما جیمینی رو داریم که با هیچ معذرت خواهی نمی تونست دختر کوچولوی مظلوم و برگردونه
همین قدر ظالمانه و درد ناک
″پایان″
نویسنده:پکی
همه چیز از ان روز کوفتی شروع شد
سلام من ا.ت ام ۲۴ سالمه و قرار بود با پارک جیمین معروف ازدواج کنم اما...
(فلش بک به ۶ ماه پیش)
ا.ت:اوما جیمین کجا مونده خیلی دیر نکرده
اوما:میاد ا.ت میاد هل نکن نگران نباش
مادر جیمین:جیمین جواب تلفنام و نمیده وای همه مهمونا منتظرن چیکار کنیم
ا.ت داشت بغضش می گرفت
اوبا:ا.ت گریه نکنیا ارایشت خراب میشه مطمعن باش میاد...میاد...میاد..البته امیدوارم(اروم)
ا.ت:اوماااا چرا نیومدددد...من و دوست نداشتتت یا می خواد اذیتم کنههه یا می خواد با احساساتم بازی کنههه اوماااا من ان لعنتی و دوسش داشتم و دارم چرا چرا نیومد چرا نمیاد
(داخل این تکپارتی جین برادر بزرگه ی جیمینه)
جین:ا.ت من یه نامه از جیمین پیدا کردم توی کت شلوار دومادیش
ا.ت برگشت سمت جین و با مظلوم ترین حالت ممکن منتظر نگاش کرد تا نامه رو بده بهش
جین:بیا
ا.ت سریع نامه رو گرفت و بازش کرد تا بخونتش
نوشته ی نامه=سلام ا.ت میدونم با این کارم ازم متنفر میشی اما حق داری حقیقت و بدونی...ا.ت من با کس دیگه ای داخل رابطه ام داخل ژاپن ان منتظر منه و من ان دختر و از ته دل دوست دارم من من واقعا معذرت می خوام اما اولش فکر میکردم که تو رو دوست دارم اما با دیدن ان دختر تو دیگه هیچی برای من نبودی لطفا فراموشم کن و دنبال یه شخص خاص دیگه بگرد لطفا خوب زندگی کن خدافظ
امضا:پارک جیمین
ا.ت نامه از دستش افتاد و عین باران بهاری زد زیر گریه دقیقا عین دختر کوچولویی که عروسکشو ازش گرفتن
ا.ت:ان ولم کرد :) ا.ت بلند شد و از همه معذرت خواست سالن عروسیش الان خالی بود خودش بود و خودش تنهای تنها بدون هیچ عشق و بدون هیچ جیمینی
چه ناراحت کننده چقدر بد شد کاشکی یکی بود که قلبشو بهم وصل میکرد اما ان دیگه وصل نمیشه کاری که جیمین کرد قابل برگشت نیست جیمین قلبشو عین گل خشک شده خورد کرد
(باز گشت به حال)
وقتی دوباره ی دوباره این خاطره رو توی دختر خاطراتش نوشت و با لبخند گریه کرد یعنی واقعا نمی تونه خودش بشه..!؟ ان ا.ت شاد دیگه رفته :)))
بعد از یک ماه ا.ت خودکشی کرد و خبرش همه جا فاش شد و ما جیمینی رو داریم که با هیچ معذرت خواهی نمی تونست دختر کوچولوی مظلوم و برگردونه
همین قدر ظالمانه و درد ناک
″پایان″
نویسنده:پکی
۲۹.۷k
۰۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.