دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

دوش دیوانه شدم! عشق مرا دید و بگفت:
آمدم! نعره مزن! جامه مَدَر! هیچ مگو!

گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو!

من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی! جز که به سر هیچ مگو!

گفتم این روی فرشته است عجب یا بشر است؟!
گفت این غیر ِ فرشته است و بشر هیچ مگو
دیدگاه ها (۳)

ترسم آخر زغم عشق تو دیوانه شوم، بیخود از خود شوم و راهی میخ...

تو با یک نگاه گرمآب میکنیتمام دیوارهایتنهایی شهر رامرا از ای...

بجو آن صبح صادق را که جان بخشد خلایق راهزاران مست عاشق را صب...

یک روز از پسِ یک اتفاق؛ بزرگ می شوی ! روز اول حالت سنگین می ...

🌱🍒دوش دیوانه شدم،عشق مرا دید و بگفتآمدم نعره مزن جامه مدر هی...

آمده‌ای که راز من بر همگان بیان کنی🌸و آن شه بی‌نشانه را جلوه...

پارت چهارم:داستان از دیدگاه جیمین: چند روزی بود که با یونگی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط