دوپارتی از ساتورو گوجو خفن
دوستان عزیز تر از جان با یک دوپارتی از گوجوی خفن درخدمتم
امروز پارت یک رو میزارم سعی میکنم پارت ۲ هم امروز بزارم نشد فردا میزارم
و امیدوارم که عزیزی که در خواست دادی خوشت بیاد جانم
نام ( ا/ت )
سن : ۲۸
قد : ۱۷۷
خدا رو شکر خوشگلم هستید( عکس بالا )
هر دو در هنرستان جوجوتسو تدریس میکردید و تصمیم بر عوض کردن سیستم آموزشی داشتید و کامل موفق بودید اما برای اینکه به خواستتون کامل برسید باید به بالا ترین مقام میرسیدید.
شما باید نظر اونا رو جلب میکردید مثل خواسته اونا به قول خودشون «کامل»
حدود دوسال پیش با فهمیدن هدف مشترکتون با گوجو ساتورو تصمیم گرفتید که با هم پیش برید و به هم در راه هدفتون کمک کنید
ا/ت خیلی خوب میدونست که همه ی رده بالایی از گوجو میترسن...
البته حق هم داشتن اون یع استثنا به معنای واقعی بود یا بهتر بگم اون نمونه تقریبا کاملی از قدرت واقعی جوجوتسو بود «غیر قابل لمس» این لقب خودش به تنهایی گویای همه چی بود
البته ا/ت لقب غیر قابل لمس رو نداشت ولی برای خودش کم کسی نبود قدرت شما هم نظیر براش پیدا نکرده بودن « دزد زمان» قدرت دزد زمان شما میتونست زمان دشمت رو به حدی کافی کاهش بده
خب یکم باز تر تعریف میکنم :
گوش بده دوست من همه میدونیم که هر کسی یع زمان مرگ داره و قدرت تو اینه کع این زمان رو کنترل میکنی
این یکی از کم نظیر ترین و پر قدرت ترین جادو های در جوجوتسو بود ( از خودم درآوردم جدی نگیر) خب تو برای این که این زمان رو به صفر برسونی ۳ دقیقه زمان لازم داری تو این ۳ دقیقه شما به راحتی میتونستی با شمشیر....جادوهای دیگه....گسترش قلمرو و... هر خری که بود رو جرواجر کنی برای همین به شما لقب دزد زمان رو دادن و شما در برابر حملات دشمنتون کاملا امن بودید چون قدرت زما برای شما هاله ای از جنس الماس که دیده نمیشه ایجاد میکرد و ضرر این قدرت اینه که اگه شما قبل این ۳ دقیقه شکست بخورید خود شما میمیرید ( اینو فقط تو و گوجو میدونیدااااا)
راستش شما تنها کسی بودید که گوجو بدون چشم بند یا عینک میومد پیشتون بدون ترس از اینکه اتفاقی براتون بیافته
خب خیلی حرف زدم بریم سراغ داستان :
یک روز که شما و دانش آموزاتون از معموریت برمیگشتید آهی بلند از رو خسته گی کشیدی چون یع نفرین سمج به تورتون خورده بود که تکنیک شما روش بی اثر بود برای همین مجبور شدی از گسترش قلمرو استفاده کنی برای همین به بچه ها ( اینجا ماکی . اینوماکی . پاندا . یوتا دانش آموزات بودن ) خسته نباشید همگی گفتی و رفتی به اتاق خودت کع استراحت کنی روی مبل دراز کشیدی که یهو
دیدگاه : ا/ت
روی مبل دراز کشیدم تا چشمام داشت گرم میشد یکی در زد
ا/ت : بفرمایید!
که کله جناب یوجی به اضافه نوبارا وارد شد
تعجب کردم اینا که مثل گاو در میزدن؟چشون شده؟
یوجی : سنسی ترو خدا یع درسی سه چیزی مردیم از بیکاری
نوبارا اضافه کرد : راست میگه شنسی برای همین کل هنرستان رو دنبال فوشیگورو کردیم که بیاد در بزنه ترو جون ماکی یه چیزی بدین دستمون
ذهن ا/ت ( پس معلوم شد چ ا عین آدم در زدن ) ا/ت : مگه معموریت ندارین؟
ن+ی: نههههههههههه
ا/ت : باشه بابا داد نزنید . من الان از معموریت اومد و خستم برید سر بخت گوجو
نوبارا : رفتیم ولی نبود
ا/ت : حتما رفته شیرنی و شکلات بگیره وگرنه امروز معموریت نداشته
یوجی : خب در این صورت شما باید ....
که با نگاه سنگین شما که الان جرتون میدم مواجه شده و با خداحافظی و خوب استراحت کنید و هم مانند جت فرار میکنن
ا/ت : خداااا مردم از بدن درد چرا اینقدر خسته شدم منننننن برم دکتر ؟
تو همین فکرا بودم که یکهو یکی مثل گوساله در میزد
امیدوارم خوشتون اومده باشه ( موضوعش رو دوستم پیشنهاد داد )
امروز پارت یک رو میزارم سعی میکنم پارت ۲ هم امروز بزارم نشد فردا میزارم
و امیدوارم که عزیزی که در خواست دادی خوشت بیاد جانم
نام ( ا/ت )
سن : ۲۸
قد : ۱۷۷
خدا رو شکر خوشگلم هستید( عکس بالا )
هر دو در هنرستان جوجوتسو تدریس میکردید و تصمیم بر عوض کردن سیستم آموزشی داشتید و کامل موفق بودید اما برای اینکه به خواستتون کامل برسید باید به بالا ترین مقام میرسیدید.
شما باید نظر اونا رو جلب میکردید مثل خواسته اونا به قول خودشون «کامل»
حدود دوسال پیش با فهمیدن هدف مشترکتون با گوجو ساتورو تصمیم گرفتید که با هم پیش برید و به هم در راه هدفتون کمک کنید
ا/ت خیلی خوب میدونست که همه ی رده بالایی از گوجو میترسن...
البته حق هم داشتن اون یع استثنا به معنای واقعی بود یا بهتر بگم اون نمونه تقریبا کاملی از قدرت واقعی جوجوتسو بود «غیر قابل لمس» این لقب خودش به تنهایی گویای همه چی بود
البته ا/ت لقب غیر قابل لمس رو نداشت ولی برای خودش کم کسی نبود قدرت شما هم نظیر براش پیدا نکرده بودن « دزد زمان» قدرت دزد زمان شما میتونست زمان دشمت رو به حدی کافی کاهش بده
خب یکم باز تر تعریف میکنم :
گوش بده دوست من همه میدونیم که هر کسی یع زمان مرگ داره و قدرت تو اینه کع این زمان رو کنترل میکنی
این یکی از کم نظیر ترین و پر قدرت ترین جادو های در جوجوتسو بود ( از خودم درآوردم جدی نگیر) خب تو برای این که این زمان رو به صفر برسونی ۳ دقیقه زمان لازم داری تو این ۳ دقیقه شما به راحتی میتونستی با شمشیر....جادوهای دیگه....گسترش قلمرو و... هر خری که بود رو جرواجر کنی برای همین به شما لقب دزد زمان رو دادن و شما در برابر حملات دشمنتون کاملا امن بودید چون قدرت زما برای شما هاله ای از جنس الماس که دیده نمیشه ایجاد میکرد و ضرر این قدرت اینه که اگه شما قبل این ۳ دقیقه شکست بخورید خود شما میمیرید ( اینو فقط تو و گوجو میدونیدااااا)
راستش شما تنها کسی بودید که گوجو بدون چشم بند یا عینک میومد پیشتون بدون ترس از اینکه اتفاقی براتون بیافته
خب خیلی حرف زدم بریم سراغ داستان :
یک روز که شما و دانش آموزاتون از معموریت برمیگشتید آهی بلند از رو خسته گی کشیدی چون یع نفرین سمج به تورتون خورده بود که تکنیک شما روش بی اثر بود برای همین مجبور شدی از گسترش قلمرو استفاده کنی برای همین به بچه ها ( اینجا ماکی . اینوماکی . پاندا . یوتا دانش آموزات بودن ) خسته نباشید همگی گفتی و رفتی به اتاق خودت کع استراحت کنی روی مبل دراز کشیدی که یهو
دیدگاه : ا/ت
روی مبل دراز کشیدم تا چشمام داشت گرم میشد یکی در زد
ا/ت : بفرمایید!
که کله جناب یوجی به اضافه نوبارا وارد شد
تعجب کردم اینا که مثل گاو در میزدن؟چشون شده؟
یوجی : سنسی ترو خدا یع درسی سه چیزی مردیم از بیکاری
نوبارا اضافه کرد : راست میگه شنسی برای همین کل هنرستان رو دنبال فوشیگورو کردیم که بیاد در بزنه ترو جون ماکی یه چیزی بدین دستمون
ذهن ا/ت ( پس معلوم شد چ ا عین آدم در زدن ) ا/ت : مگه معموریت ندارین؟
ن+ی: نههههههههههه
ا/ت : باشه بابا داد نزنید . من الان از معموریت اومد و خستم برید سر بخت گوجو
نوبارا : رفتیم ولی نبود
ا/ت : حتما رفته شیرنی و شکلات بگیره وگرنه امروز معموریت نداشته
یوجی : خب در این صورت شما باید ....
که با نگاه سنگین شما که الان جرتون میدم مواجه شده و با خداحافظی و خوب استراحت کنید و هم مانند جت فرار میکنن
ا/ت : خداااا مردم از بدن درد چرا اینقدر خسته شدم منننننن برم دکتر ؟
تو همین فکرا بودم که یکهو یکی مثل گوساله در میزد
امیدوارم خوشتون اومده باشه ( موضوعش رو دوستم پیشنهاد داد )
۶.۷k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.