...5...

ـ شانزدهم ژانویه امروز هم خبری از ملورین نیست...گوشیم رو روشن میکنم و تماس های از دست‌رفته ام را میبینم که از طرف کارآگاه پرونده را میبینم و با او تماس میگیرم

(کارآگاه)
سلام...ما آقای مَکس تیلور رو بازداشت کردیم چون میتونه یکی از متهم های این پرونده باشن. براشون یک جلسه ی دادگاه تشکیل شده...از شما میخوام به عنوان متقاضی این پرونده تشریف بیارید

ـ به سرعت آماده شدم، تاکسی گرفتم و به سمت دادگاه رفتم

ـ روی یکی از صندلی های جلو نشسته بودم و منتظر اومدن قاضی بودم... قاضی پرونده با جدیت کامل وارد سالن دادگاه شد و روی صندلی اش نشست تا همه چیز را بررسی کند...فضا متشنج و ساکت بود

ـ چند دقیقه گذشت و قاضی با لحنی جدی گفت

(قاضی)
آقای مَکس تیلور...شما متهم به قتل شدید چه دفاعی از خودتون دارید؟

ـ شوکه شدم و ساکت سر جایم به نگاه هایی که در آنجا ردوبدل میشدند بی اعتنایی میکردم
قتل؟...فهمیدن این موضوع که ممکن است ملورین دیگر در این دنیا نباشد...دیوانه ام میکرد به خودم تلقین میکردم که اتفاقی نیافتاده شاید فقط یک حدث باشد چون ملورین زمان زیادی است که ناپدید شده است و کسی راجع به مرگ ملورین هنوز چیزی به من نگفته است...
دیدگاه ها (۰)

...6...

...

...4...

...3...

کوههای مریخی سیستان و بلوچستان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط