مافیای سرد
پارت ۹
( سه سال بعد )
الان سه سال از این که از دست تهیونگ فرار کردمو با آرامش کنار لیسا زندگی میکنم. الان ما تو دانشگاه درس میخونیم و من وایسا تو خوابگاه میخوابیم، چون بابای لیسا اونو از خونه بیرون کرده برای اینکه بابای لیسا میخواست لیسا با یه مرد عوضی هی ازدواج کنه ولی لیسا عروسی رو به هم زد .😑 ....
امروز هم مثل همیشه از خواب بیدار شدم . رفتم لیسا بیدار کردم ، رفتم صورتم رو شستم و یه لباس پوشیدم ( اسلاید بعد ) و با لیسا رفتم بیرون و رفتیم تو کلاس نشستیم متاسفانه لیسا پیش من نمیشینه و با دوست پسرش سئو جون ( اسلاید بعد ) میشینه ... و من هم کنار پسر هول دانشگاه سوهو ( اسلاید بعد ) میشینم آه اون همیشه زود میاد طبق معمول اون زود تر از ما اومده بود رفتم نشستم رو صندلی که ور و آن شروع شد
( علامت سوهو ٪)
٪ سلام بیبی گرل من چطوره ؟!
× آه چند بار بار بگم من نمی خوام با تو باشم ( عصبانیت ) لیسا چیه هی با خنده بهم نگاه میکنی تو نمیخوای یه چیزی بهش بگی ( داد )
¥ عههههه خب باهاش قرار بزار مگه چی میشه مگه خب اگه خوب نبود دیگه قرار نمی زاری ( کیوت )
× نه خیرم نوموخوامممم
٪ تلو خدا ( خیلی مظلوم )
× گفتم نووموووخواممم
٪ آه چرا فبول نمیکنی ... خب فقط یه قرار !
× آه باشه فقط یه قرار
٪ آخخخ جوووون ( ذوق سگی )
استاد اومد بهمون درس داد
( مدتی بعد )
قرار شد که فردا ساعت ۷ با سوهو برم کافه ... آه خدا کنه گند نخوره بهش
ادامه دارد ...
سوهو اسلاید ۳ 🍿
لباس ات اسلاید ۴
( سه سال بعد )
الان سه سال از این که از دست تهیونگ فرار کردمو با آرامش کنار لیسا زندگی میکنم. الان ما تو دانشگاه درس میخونیم و من وایسا تو خوابگاه میخوابیم، چون بابای لیسا اونو از خونه بیرون کرده برای اینکه بابای لیسا میخواست لیسا با یه مرد عوضی هی ازدواج کنه ولی لیسا عروسی رو به هم زد .😑 ....
امروز هم مثل همیشه از خواب بیدار شدم . رفتم لیسا بیدار کردم ، رفتم صورتم رو شستم و یه لباس پوشیدم ( اسلاید بعد ) و با لیسا رفتم بیرون و رفتیم تو کلاس نشستیم متاسفانه لیسا پیش من نمیشینه و با دوست پسرش سئو جون ( اسلاید بعد ) میشینه ... و من هم کنار پسر هول دانشگاه سوهو ( اسلاید بعد ) میشینم آه اون همیشه زود میاد طبق معمول اون زود تر از ما اومده بود رفتم نشستم رو صندلی که ور و آن شروع شد
( علامت سوهو ٪)
٪ سلام بیبی گرل من چطوره ؟!
× آه چند بار بار بگم من نمی خوام با تو باشم ( عصبانیت ) لیسا چیه هی با خنده بهم نگاه میکنی تو نمیخوای یه چیزی بهش بگی ( داد )
¥ عههههه خب باهاش قرار بزار مگه چی میشه مگه خب اگه خوب نبود دیگه قرار نمی زاری ( کیوت )
× نه خیرم نوموخوامممم
٪ تلو خدا ( خیلی مظلوم )
× گفتم نووموووخواممم
٪ آه چرا فبول نمیکنی ... خب فقط یه قرار !
× آه باشه فقط یه قرار
٪ آخخخ جوووون ( ذوق سگی )
استاد اومد بهمون درس داد
( مدتی بعد )
قرار شد که فردا ساعت ۷ با سوهو برم کافه ... آه خدا کنه گند نخوره بهش
ادامه دارد ...
سوهو اسلاید ۳ 🍿
لباس ات اسلاید ۴
۱۶۴
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.