در جمعشان بودم که پنهانی دلم رفت

🌱🍒در جمعشان بودم که پنهانی دلم رفت
باور نمی‌کردم به آسانی دلم رفت
از هم سراغش را رفیقان می‌گرفتند
در وا شد و آمد به مهمانی... دلم رفت
رفتم کنارش، صحبتم یادم نیامد!!
پرسید: شعرت را نمی‌خوانی؟ دلم رفت
مثل معلم‌ها به ذوقم آفرین گفت
مانند یک طفل دبستانی دلم رفت
من از دیار «منزوی»، او اهل فردوس
یک سیب و یک چاقوی زنجانی؛ دلم رفت
ای کاش آن شب دست در مویش نمی‌برد
زلفش که آمد روی پیشانی دلم رفت
ای کاش اصلا من نمی‌رفتم کنارش
اما چه سود از این پشیمانی دلم رفت
دیگر دلم -رخت سفیدم- نیست دربند
دیروز طوفان شد، چه طوفانی دلم رفت🌱🍒
#کاظم_بهمنی
دیدگاه ها (۳)

🍒🌱در وا شد وپاشيد نسيم هيجانش تا نبض مرا تند کند با ضربانشتق...

🍒🌱چه آسانتماشاگر سبقتلحظه‌هاییمو به عبورشانمی‌خندیم..!🍒🌱

🍒🌱بگو به عقربه ها موقع دویدن نیستکه شب همیشه برای به سر رسید...

🍒🌱دشت‌هايي چه فراخ،  كوه‌هايي چه بلند،در گلستانه چه بوي علفي...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط