گر ز بی مهری مرا از شهر بیرون می کنی

گر ز بی مهری مرا از شهر بیرون می کنی 

دل که در کوی تو می ماند به او چون می کنی ؟

همایی نسائی
دیدگاه ها (۳)

نیمه ی خالی لیوان مرا پر نکنیددل من عاشق این گونه گرفتاری ها...

عشق دانشکده ی تجربه ی انسان هاستگرچه چندی ست پر از طفل دبستا...

عشق ما راپی کاری به جهان آورده استادب این استکه مشغول تماشا ...

روزگار عجیبی ستآدمها دل به زبان میبندندزبانی که احساس و عاطف...

همچو من وصل تو را هیچ سزاواری هست؟یا چو من هجر تو را هیچ گرف...

چه شود گر تو دلم شاد کنی مرغ دل از قفس آزاد کنیرحم کن ورنه خ...

ای دل غمگین به هجر یار عادت می کنیبیخود از غم دم مزن با هر ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط