ای که چون زمستانی

ای که چون زمستانی
و من دوست دارمت
دستت را از من مگیر
برای بالا پوش پشمین‌ات
از بازی‌های کودکانه‌ام مترس.
همیشه آرزو داشته‌ام
روی برف، شعر بنویسم
روی برف، عاشق شوم
و دریابم که عاشق
چگونه با آتش ِ برف می‌سوزد.

#نزار_قبانی
دیدگاه ها (۱)

هنگامی که باران می‌بارددرست است که تنها قدم‌زدن طعمِ دلپذیری...

آدم‌هایی‌ را که زیاد دوستت دارند ، بیشتر دوست داشته باشو آنه...

خـیال در همه عالـم برفت و بازآمـدکه از حضور تـو خوشـتر ندید ...

به من می گفت:"چشم های تو مرا به این روز انداخت..این نگاهِ تو...

عطر پیچکهای گیسویت مراهمچنان پروانه بازی می دهدباغ سرسبز نگا...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط