از نگاه روی تو دل سیر می گردد مگر

از نگاه روی تو ، دل سیر می گردد مگر
آخر آدم با تو باشد ، پیر می گردد مگر

با نگاهی قلب من را کرده ای مال, خودت
شهر با یک حمله ای تسخیر می گردد مگر

لحظه ی دیدار عکست نیز خشکم می زند
بی طناب، این دست و پا زنجیر می گردد مگر

عاشقم ، باشی ، نباشی ، سرد باشی یا که گرم
حس عاشق لحظه ای تغییر می گردد مگر

در میان حس من، هر واژه عاجز مانده است
آتش دل با سخن تعبیر می گردد مگر...!!!
دیدگاه ها (۴)

دوست دارم ساعتی با چشم تو خلوت کنمدر کنارت جا بگیرم با لبت ص...

شبها که میگیرد دلم ،یاد تو را تن میکنمتنها به یاد بودنت ،احس...

شقـــایق تا تـــو را دیده، چــه! کرده غنچــــه لب ها راچه حر...

موهای تو مثل شب یلداست، بلند استانگار که من صیدم و موهات کمن...

صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو یا دل از ماندن تو سیر شود بع...

دوستت دارمانقدر زیاد که گاهی وقت هاکه دوریچشمانم بی اختیار ش...

چنین گوید پیر مغان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط