تو رفته ای و کماکان خیال می بافم

تو رفته ای و کماکان خیال می بافم
برای گردن پاییز شال می بافم

نشسته ام که به قولم وفا کنم شاید...
نشسته ام که خدا را صدا کنم شاید...

#علی_صفری
دیدگاه ها (۱)

من پریشانتر از آنم که تو زخمم بزنی غم چشمان تو بر این دل دیو...

شاخه تا آمد به برگش خو کندپاییز شد...!#محمدشیخی

ریشه ام در بهار است و برگ هایم در پاییزنه سبز می شوم، نه زرد...

از بس که خدا عاشق نقاشی بودهر فصل به روی بوم، یک چیز کشید یک...

چه جفا چه وفا کنیبه مراد دل رسی ای صنمبه رهی صبحت خسته ای ز ...

نشسته ام که برای دلم هوار کنمجواب کرده طبیبم، بگو چه کار کنم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط