پارت

پارت13
+(از کیسه خلیفه میبخشی؟حداقل اصن ببین کم قبول میکنم یانه بعد بگو)
"واقعا؟سوهیون خیلی خوبه که به یکی از دوستات کمک کنی.
+استاد این وظیفه منه که وقتی یکی از دوستام توی یه درسی مشکل دارن بهشون کمک کنم (با لبخند مصنوعیه پر از حرص)
(جیک یه لبخند کوچیک میزنه به نشانه این که بالاخره تونست سوهیون رو راضی کنه)
زنگ تفریح
"خب بچه ها خسته نباشید الان دیگه ازادید
(همه ی بچه ها دور سوهیون جمع میشن)
‣سوهیون نظرت در مورد اینکه در اون مسابقه شرکت کنی چیه؟
+راسیاتش امسال دلم نمیخواد توی اون مسابقه شرکت کنم.باید روی درسام تمرکز کنم
‣ولی تو هیمنجوریشم نمراتت که خوبه!
+امم...اره ولی نمیخوام وقتم رو صرف چیز های مسخره کنم چون اخرش هیچ فایده ای برام نداره
(جیک میخواست بره با سوهیون صحبت کنه ولی دور سوهیون پر از ادم بود و نمیتونست بره کنارش)
‹یا،سوهیون فکر نکن بخاطر اینکه هرسال نفر اول میشی میتونی خودتو دست بالا بگیری و مغرور بشی(کیم ریون رغیب سوهیون،علامتش‹)
+به هر حال فعلا که اینطوریه و کاری از دست تو بر نمیاد و نمیتونی کاری انجام بدی،هروقت تو به سطح من رسیدی میتونی منو سرزنش کنی و در موردم نظر بدی،ولی متاسفانه همچین استعداد خاصی که من دارم رو تو نداری و هیچوقت اون روز رو نخواهی دید
‹هی تو......
______________________
#هشت_خوش_شانس#فیک#انها_یپن
خب بچه ها منو به بزرگی خودتون ببخشید اگه این ند تا پارت جالب نبود
شرایط پارت بعد:13 لایک،25 کامنت