™باشه باشه فهمیدم
™باشه باشه فهمیدم
پرش زمانی به شب.......
™دیدم که ا. ت نشسته داره به حرفای اینا راجب سهام و اینا گوش میده رفتم بالا زود تو اتاقش
گوشیشو پیدا کردم از شانس گندم رمز داشت
اولین رمزی که زدم سال تولد کوک بود که باز شد
رفتم تو گالریش اول فیلمو دیدم
™وای خدا اینو میخاست به کوک نشون بده پاره بودم ولی نقشش به باد رفت
پاک کردم و تا گوشی رو گذاشتم ا. ت اومد بالا تو اتاق
+داری چیکار میکنی؟
™امممم خب من دنبال کیف دستیمم گمش کردم عزیزم
+اها که این طور یه سوال؟
™جانم
+عاشق پدر برزگمی؟
™اره معلومه
+هه کی رو داری گول میزنی ها؟ من میدونم که تو با نقشه اومدی تو زندگی کوک و دیر یا زود نابودت میکنم
™هه چه خوب که فهمیدی!
ولی نمیتونی نابودم کنی!
+حالا ببین الان میرم و مدرکامو بش نشون میدم
گوشی و دوربینو برداشتم و رفتم پایین کاترینم پشتم اومد
+پدر بزرگ میخام بخت یه چیزی بگم!
همه نگاهت اومد روم
_بگو(سرد )
+امروز عشقت که بهت گفت داره میره بیرون الکی بود و رفته بود پیش یه مرده که دستیار یکی از سهام دارای شرکتته و اسمش جوانگ و کاترینو به بردگی خریده تا بتونه مخ تورو بزنه و مال و اموالتو بکشه بالا بعد ولت کنه
اگه باور نمیکنی اینم مدرک
عکسو دراورد و بهش نشون داد
+این جا همو بوسیدن
ویو کاترین
تا دیدم عکس دراورد ریدم به خودم نکنه باور کنهههههههه که باور نکرد
_الان انتصار داری باور کنم اره ههههههه(عربده )
از روی حسادتت برداشتی رفتی عکس ادیت کردی تا از احساساتم به عشقم دست برا دارم بچه نوزاد؟ 🤬
+باور نمیکنی نکن الان بهت فیلم نشون میدم
گوشیمو در اوردم تا بهش فیلمو نشون بدم دیدم نیست
_چیشد؟ ( پوزخند)
+به خدا همین جا بود نیست!
یه نگاه به کاترین کردم نکنه اون پاک کرده برگشتم سمتش دیدم داره با لبخند منو نگاه میکنه
+این کاترین اومده پاک کرده از تو گوشیم و الا این تو بود
¢بسه دیگه بگین اینجا چه خبره!؟
®راست میگه پدر اینجا چه خبره؟
&ا.ت برا چی باید اینا رو جمع کنه؟
_خب ا. ت خانم گفته بودم حستو از من برکنار کن و الا به همه میگم!
خب دوستان ببینید این ا. ت عاشق من شده ههههه و چشم دیدن اینکه من با عشق حقیقیم کاترین باشمو نداره بهش گفتم حستو بر کنار کن ولی گوش نداد
+داشتم از خجالت میمردم که......
پرش زمانی به شب.......
™دیدم که ا. ت نشسته داره به حرفای اینا راجب سهام و اینا گوش میده رفتم بالا زود تو اتاقش
گوشیشو پیدا کردم از شانس گندم رمز داشت
اولین رمزی که زدم سال تولد کوک بود که باز شد
رفتم تو گالریش اول فیلمو دیدم
™وای خدا اینو میخاست به کوک نشون بده پاره بودم ولی نقشش به باد رفت
پاک کردم و تا گوشی رو گذاشتم ا. ت اومد بالا تو اتاق
+داری چیکار میکنی؟
™امممم خب من دنبال کیف دستیمم گمش کردم عزیزم
+اها که این طور یه سوال؟
™جانم
+عاشق پدر برزگمی؟
™اره معلومه
+هه کی رو داری گول میزنی ها؟ من میدونم که تو با نقشه اومدی تو زندگی کوک و دیر یا زود نابودت میکنم
™هه چه خوب که فهمیدی!
ولی نمیتونی نابودم کنی!
+حالا ببین الان میرم و مدرکامو بش نشون میدم
گوشی و دوربینو برداشتم و رفتم پایین کاترینم پشتم اومد
+پدر بزرگ میخام بخت یه چیزی بگم!
همه نگاهت اومد روم
_بگو(سرد )
+امروز عشقت که بهت گفت داره میره بیرون الکی بود و رفته بود پیش یه مرده که دستیار یکی از سهام دارای شرکتته و اسمش جوانگ و کاترینو به بردگی خریده تا بتونه مخ تورو بزنه و مال و اموالتو بکشه بالا بعد ولت کنه
اگه باور نمیکنی اینم مدرک
عکسو دراورد و بهش نشون داد
+این جا همو بوسیدن
ویو کاترین
تا دیدم عکس دراورد ریدم به خودم نکنه باور کنهههههههه که باور نکرد
_الان انتصار داری باور کنم اره ههههههه(عربده )
از روی حسادتت برداشتی رفتی عکس ادیت کردی تا از احساساتم به عشقم دست برا دارم بچه نوزاد؟ 🤬
+باور نمیکنی نکن الان بهت فیلم نشون میدم
گوشیمو در اوردم تا بهش فیلمو نشون بدم دیدم نیست
_چیشد؟ ( پوزخند)
+به خدا همین جا بود نیست!
یه نگاه به کاترین کردم نکنه اون پاک کرده برگشتم سمتش دیدم داره با لبخند منو نگاه میکنه
+این کاترین اومده پاک کرده از تو گوشیم و الا این تو بود
¢بسه دیگه بگین اینجا چه خبره!؟
®راست میگه پدر اینجا چه خبره؟
&ا.ت برا چی باید اینا رو جمع کنه؟
_خب ا. ت خانم گفته بودم حستو از من برکنار کن و الا به همه میگم!
خب دوستان ببینید این ا. ت عاشق من شده ههههه و چشم دیدن اینکه من با عشق حقیقیم کاترین باشمو نداره بهش گفتم حستو بر کنار کن ولی گوش نداد
+داشتم از خجالت میمردم که......
۷.۷k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲