سادهدلانه گمان میکردم

ساده‌دلانه گمان می‌کردم
تو را در پشت سر رها خواهم کرد
در چمدانی که باز کردم، تو بودی
هر پیراهنی که پوشیدم
عطرِ تو را با خود داشت
و تمام روزنامه‌های جهان
عکس تو را چاپ کرده بودند
به تماشای هر نمایشی رفتم
تو را در صندلی کنار خود دیدم
هر عطری که خریدم،
تو مالک آن شدی
پس کی؟
بگو کی از حضور تو رها می‌شوم
مسافر همیشه همسفر من...؟
نزار_قبانی


______________________

چون دوستت میدارم
مجبور نیستی آنگونه که روز آشنایی مان بودی باقی بمانی.
چون دوستت میدارم
مجبور نیستی خود را محدود کنی
به تصویری که از تو زنده مانده در من.
چون دوستت میدارم
می توانی در خودت ببالی
چیزهای جدیدی کشف کنی در وجودت
می توانی دگرگون شده, بشکفی ,تازه شوی
چون دوستت_میدارم
می توانی آنچه هستی باقی بمانی
و آنچه نیستی شوی...
مارگوت_بیکل
دیدگاه ها (۴)

میتوانی از دوست داشتنم برگردی ؟!دوست داشتن که خیابان نیست،تا...

میدونی..."دوستت دارم" گفتن که هیـچ..."دوستت دارم" شنیـدن هم....

کاش هیچوقت بزرگ نمیشدیمکاش همانند زمان کودکی ام بزرگترین درد...

برای کفشی کههمیشه پایت را می زندفرقی نمی کند تو راهت را درست...

صحنه;پارت دوازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط